شهید حسین مقدس: تفاوت بین نسخهها
Raesipoor98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۳۰: | سطر ۳۰: | ||
434. حسین مقدسی ایشان خیلی علاقه داشت که دوستان وآشنایان به منزلشان بروند یادم می آید شش ماه قبل از شهادتش من از روستا به بجنورد آمدم ودر آنجا مقداری وسایل مورد نیاز برای منزل تهیه نمودم وزمانی که به ترمینال رفتم ایشان را دیدم واو تعارف کرد که به منزلشان بروم وشب را مهمان آنها باشم .من نیز قبول نکردم اما ایشان خیلی اصرار کرد بعد من گفتم : وسایل خراب می شود و اودرجواب گفت: اگر وسایل خراب شد من خسارت آن را پرداخت می کنم . | 434. حسین مقدسی ایشان خیلی علاقه داشت که دوستان وآشنایان به منزلشان بروند یادم می آید شش ماه قبل از شهادتش من از روستا به بجنورد آمدم ودر آنجا مقداری وسایل مورد نیاز برای منزل تهیه نمودم وزمانی که به ترمینال رفتم ایشان را دیدم واو تعارف کرد که به منزلشان بروم وشب را مهمان آنها باشم .من نیز قبول نکردم اما ایشان خیلی اصرار کرد بعد من گفتم : وسایل خراب می شود و اودرجواب گفت: اگر وسایل خراب شد من خسارت آن را پرداخت می کنم . | ||
− | + | <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19497 سایت یاران رضا]</ref> | |
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیبپیشفرض:حسین مقدس}} | {{ترتیبپیشفرض:حسین مقدس}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۳
کد شهید: 6313101 تاریخ تولد : نام : حسین محل تولد : مشهد نام خانوادگی : مقدس تاریخ شهادت : 1363/07/28 نام پدر : غلامحسین مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : شهدا خاطرات
لحظه و نحوه شهادت موضوع لحظه و نحوه شهادت راوی متن کامل خاطره
1-خاطره ای که توسط یکی از همرزمان پدرم شنیدم این بود که شب قبل از عملیات مجروح می شوند در ضمن پدرم امدادگر بودند ، بعد دوستان وهمرزمانش کمکش می کنند و ایشان را سوار آمبولانس می کند و بعد از اصابت گلوله خمپاره دشمن به آمبولانس ، پدرم به همراه تعدادی از مجروحین که داخل آمبولانس بودند همه پودر می شوند و به شهادت می رسند . عشق به ائمه اطهار موضوع عشق به ائمه اطهار راوی متن کامل خاطره
435. حسین مقدسی یادم می آید یک دفعه که براردم حسین مریض شده بود .از ایشان خواستم که به دکتر برویم .اما ایشان در جواب گفت : برادر جان بیایید به جای مراجعه به دکتر به پابوسی آقا علی بن موسی الرضا برویم ومن نیز قبول کردم وبه اتفاق ایشان به زیارت آقا امام زضا مشرف و در آنجا برادرم حالش خیلی خوب شد . محبت و مهربانی موضوع محبت و مهرباني راوی متن کامل خاطره
434. حسین مقدسی ایشان خیلی علاقه داشت که دوستان وآشنایان به منزلشان بروند یادم می آید شش ماه قبل از شهادتش من از روستا به بجنورد آمدم ودر آنجا مقداری وسایل مورد نیاز برای منزل تهیه نمودم وزمانی که به ترمینال رفتم ایشان را دیدم واو تعارف کرد که به منزلشان بروم وشب را مهمان آنها باشم .من نیز قبول نکردم اما ایشان خیلی اصرار کرد بعد من گفتم : وسایل خراب می شود و اودرجواب گفت: اگر وسایل خراب شد من خسارت آن را پرداخت می کنم . [۱]