شهید اسماعیل کاظمی فرزند اله یار: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(خاطرات)
 
سطر ۶۱: سطر ۶۱:
 
موضوع : شجاعت و شهامت
 
موضوع : شجاعت و شهامت
  
یکی از همرزمان فرزندم تعریف می کرد که: اسماعیل امدادگر گردان بود بعد از اتمام عملیات چند تا مجروح جلو خاکریز افتاده بودند و شدت آتش خیلی زیاد بود و کسی به سراغ آن ها نمی رفت. او به ما گفت که بیائید برویم و آن ها را از مرگ نجات دهیم جان ما که از جان آن ها بهتر نیست ولی ما نرفتیم او تنها به سراغ مجروحین رفت چند نفر را پانسمان کرد و به پشت خاکریز برگرداند ولی وقتی مشغول مداوای آخری بود خمپاره ای کنار او به زمین می خورد و او به شهادت می رسد و جنازه اش همان جا باقی ماند. راوی : الهیار کاظمی
+
یکی از همرزمان فرزندم تعریف می کرد که: اسماعیل امدادگر گردان بود بعد از اتمام عملیات چند تا مجروح جلو [[خاکریز]] افتاده بودند و شدت آتش خیلی زیاد بود و کسی به سراغ آن ها نمی رفت. او به ما گفت که بیائید برویم و آن ها را از مرگ نجات دهیم جان ما که از جان آن ها بهتر نیست ولی ما نرفتیم او تنها به سراغ مجروحین رفت چند نفر را پانسمان کرد و به پشت خاکریز برگرداند ولی وقتی مشغول مداوای آخری بود [[خمپاره]] ای کنار او به زمین می خورد و او به [[شهادت]] می رسد و جنازه اش همان جا باقی ماند. راوی : الهیار کاظمی
  
 
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2017132 یاران رضا]</ref>
 
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2017132 یاران رضا]</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۶

اسماعیل‌کاظمی‌
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد بیرجند
شهادت 1363/08/14
سمت‌ها امدادگر - بهیار - پرستار
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدر:اله‌یار



کد شهید : 6311171

نام : اسماعیل‌

نام خانوادگی : کاظمی‌

نام پدر : اله‌یار

تاریخ تولد :

محل تولد : بیرجند

تاریخ شهادت : 1363/08/14

مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :

شغل : یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : امدادگر - بهیار - پرستار

گلزار :

خاطرات

موضوع : شجاعت و شهامت

یکی از همرزمان فرزندم تعریف می کرد که: اسماعیل امدادگر گردان بود بعد از اتمام عملیات چند تا مجروح جلو خاکریز افتاده بودند و شدت آتش خیلی زیاد بود و کسی به سراغ آن ها نمی رفت. او به ما گفت که بیائید برویم و آن ها را از مرگ نجات دهیم جان ما که از جان آن ها بهتر نیست ولی ما نرفتیم او تنها به سراغ مجروحین رفت چند نفر را پانسمان کرد و به پشت خاکریز برگرداند ولی وقتی مشغول مداوای آخری بود خمپاره ای کنار او به زمین می خورد و او به شهادت می رسد و جنازه اش همان جا باقی ماند. راوی : الهیار کاظمی

[۱]

پانویس

  1. یاران رضا

رده