شهید یزدان لرنی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۹۵: سطر ۹۵:
 
((( و السلام )))
 
((( و السلام )))
  
تاريخ: 1365/07/29
+
تاريخ: 1365/07/29<ref>[http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/%2023535 سایت شهدای ارتش]</ref>
 
+
==پانویس==
 
+
<references />
منبع: سایت شهدای ارتش
+
 
+
http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/ 23535
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۲

شهید یزدان لرنی

تاریخ تولد : 1340/07/08

تاریخ شهادت : 1362/05/10

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه : شهرستان های استان تهران - ورامین - حسین رضا



زندگی نامه

من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. " سوره احزاب/آيه 23 "

از زحماتش به عنوان تشويق به وي درجات و لوحه هاي افتخاري اعطا گرديد، امواج بلند و كوبنده آزمايشات الهي آن چنان انسان ساز است كه مي تواند از افرادي خاموش و ساكت انسان هايي مجاهد و مبارز بسازد. انقلاب خونبار اسلامي در طي سير پر تلاطم و سراسر حادثه اش نسلي تازه آفريد كه تاكنون آن چنان افتخار آفرينانه و قدرتمند عمل كرده كه قدرت هاي شيطاني را به وحشت افكنده است.

شهداي انقلاب، نمونه هاي فراوان اين مدعايند كه بدون ترديد همين شهداء، ستارگان درخشان آسمان انقلاب اسلامي هستند كه با سوسوي وجودشان، جهاني را به آتش مي كشند. يكي ديگر از اين پاك باختگان آزاده، و جهادگران مؤمن، شهيد يزدان لرني، فرزندي مؤمن از نسل انقلاب اسلامي است كه آرزويش شهادت بود و سرانجام بدين آرزو دست يافت. شهيد يزدان لرني پس از مبارزاتي كه در آن جانش را به خدا فروخت، در كربلاي كردستان به شهادت رسيد.

شهيد يزدان لرني، در سال 1341 در يكي از روستاهاي ورامين در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود، خانواده شهيد از لحاظ ماديات در مضيقه بودند امّا وي با عزمي راسخ، با تحمل سختي ها و مشقت هاي فراوان تحصيلاتش را ادامه داد تا اين كه در سال پنجم متوسطه داوطلبانه به سربازي اعزام شد. دوره آموزش را با موفقيت پشت سر گذاشت و دوران سربازي را در كردستان مي گذراند به قدري كارهايش در دوران سربازي چشمگير بود كه فرمانده اش برايش تشويق نامه نوشت. وي تا روز شهادت به طور فعالانه در جبهه انجام وظيفه مي نمود و يك بار هم در درگيري ها ...... به دست حزب مونحله دمكرات اسير شد و با تلاش زياد فرار كرد.

بار ديگر وقتي كه از مأموريت بر مي گشت و دوباره با تني چند از دوستانش ما بين سردشت و پيرانشهر به دست گروهي از حزب مونحله دومكرات و كومله، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند.

شهيد يزدان از همان اوان كودكي به مطالعه قرآن مجيد و عمل به دستورات و احكام آن علاقه زيادي داشت و زندگي خويش را با الهام از فرامين و معيارهاي مقدس قرآن كريم پي ريزي نمود و بر همين اساس همواره به فكر محرومين بوده و در غم و شادي آنها خود را شريك مي دانست و از آنها دستگيري و دلجوئي مي نمود به همين جهت مورد احترام عام و خاص بوده است. چه در خانه چه در بيرون از منزل با همه برخورد صميمانه اي داشت و مقدار حقوقي كه در دوران سربازي مي گرفت صرف مسجد محل كه در حال حاضر نيمه تمام است كرد.

شهيد قلب تاريخ است، شهيد شمع تاريخ است، حسين و خميني سازنده تاريخ.



شهيد يزدان ( مسعود ) لرني كه در عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچه به سوي معبود شتافته و حتي پيكر مطهرش در آن كربلاي خونين ايران دل بسته و ماندن را بر آمدن ترجيح داد، در تاريخ، 1342/1/1 در خانواده اي متوسط و كارگر، در محله اي به نام قشلاق واقع در منطقه كارخانه قند ورامين (خيابان شهيد هاشمي نژاد، خيابان شهيد عليرضا حسن) چشم به دنيا گشود.

بعد از دوران كودكي، تحصيل خود را شروع و در آموزشگاه هاي همان حوالي تا اخذ ديپلم ادامه داد، در صورتي كه هر ساله از شاگردان اول و ممتاز محسوب مي شد. بنابر مشكلاتي از تحصيل بازمانده و راهي خدمت مقدس سربازي گرديد، اين دوره را نيز سپري و جهت ادامه تحصيل و كسب موفقيت در رشته پزشكي درس خود را در منزل و حضور در كلاس هاي تقويتي كنكور شروع نمود، در ضمن آن در پايگاه بسيج شهيد محراب مدني مسجد مهديه، كارخانه قند فعالانه شركت، و مدتي نيز در توزيع كالا از طريق همان مسجد انجام وظيفه نمود، اكثر شب ها تا پاسي از نيمه شب در اين مكان مقدس به انجام چنين كارهايي مشغول بود، به دنبال اين كارها نيز از درس خود غافل نشد و در منزل با اختصاص يك اتاق، تخته سياه و صندلي براي خود فراهم و ديوارهاي اتاق را با نصب ورقه هايي كه در آن فرمول ها و موارد لازم را خود نوشته بود و آنجا را به يك كلاس شباهت داشت.

در اين بين، جنگ حال و هواي تازه اي به خود گرفته و ماندن را جايز ندانست و با كوله باري از كتاب و جزوه و وسايل ديگر عازم منطقه گرديد و زماني كه در پشت جبهه بود به فراگيري درس خود مي پرداخت، وي در چندين عمليات، حضور پيدا كرد كه در والفجر مقدماتي نيز مقداري جراحت بر مي دارد بدين صورت كه تير شليك شده از طرف كفار به لبه كلاه وي برخورد و مقداري از طرف چپ سرش زخمي مي گردد و هنگام شهادت نيز تير دشمن به همان محل قبلي اصابت كرد فقط با با اين تفاوت كه اين بار كلاهي بر سر نداشته و معامله را با خداي خويش به اتمام رسانيده بود.

همان طور كه گذشت وي در منطقه نيز از كسب علم غافل نبوده در كنكور سال 65 شركت و در رشته علوم آزمايشگاهي دانشگاه تبريز قبول شد ولي زماني كه نام وي به عللي ديرتر از زمان مقرر در روزنامه چاپ شد همزمان شد با زمان شهادتش، ولي وي در دانشگاهي كارنامه قبولي گرفت كه مرد عملش امام حسين (ع)و ائمه اطهار بودند.

وي در انجام امور واجب و مستحب از كوچكترين عملي غافل نمي شد و سرآمد خانواده بود. در فيلمي كه چند روز قبل از شهادتش از او گرفته شده در گردان كميل بوده كه در مسابقه احكام مقام اول را به خود اختصاص داده بود و راديويي جايزه مي گيرد كه در حال حاضر هم راديو و هم آن فيلم در منزل از او به يادگار مانده است.

روحش شاد و يادش گرامي باد


وصیتنامه

بسمه تعالي

قل ان الصلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العامين؛

بگو به درستي كه نماز، حيات و مرگ من براي خداوند است. " سوره انعام/آيه 162"

به نام خدايي كه وعده داده است كه جان و مال مومنين را به بهاي بهشت خريداري كند، بنام معبودي كه روزي دهنده كشته شدگان راهش است، هم او كه زنده مي كند و مي ميراند و مي ميراند و زنده مي كند و خود زنده ابدي است، خداوند سبحاني كه نور عشقش را در دل هر طالبي مي تاباند.

آنان که ايمان آوردند، از وطن هجرت کردند و در راه خدا مال و جانشان را جهاد کردند آنها را مقام بلندي است در نزد خدا و آنان بالخصوص رستگاران سعادتمندان دو عالمند. (سوره ي توبه/ آيه 20)

اي خاک کربلاي تو مهر نماز من

اين مهر را به مهر سليمان نمي دهم

من را قامتي تو بود تاج افتخار

اين تاج را به افسر شاهان نمي دهم

به جان مي دهم به شوق لقاء تو يا حسين

گر بر سر قدم ننهي جان نمي دهم

از آنجا که وظيفه مسلمان است تا وصيت داشته باشد من خودم را موظف مي دانم که وصيت خود را به شما عزيزانم ارائه کنم.

عزيزانم، شوق به الله و شوق به جهاد در راه خدا تمامي وجودم را فراگرفته است و از خدا طلب مي کنم که دعاهاي مرا و تمام شهيدان ديگر را مورد استجابت قرار دهد و از گناهانم بگذرد، خدايا در طول زندگي پس از گناهم که نتوانسته ام به تو خدمتي کنم شايد با جهاد در راه تو بتوانم اندکي از گناهان خود را کاسته و در روز قيامت سرافراز باشم.

اي حسين (ع) سرور شهيدان، تو بودي که به ما درس زندگي، درس ايثار و شهامت آموختي، اي حسين (ع)، ملت ما هر چه دارد از تو و از خون سرخ تو دارد، حسين (ع) ما آمده ايم تا ره او را، اي آقا، تا مسير تکامل اهداف اسلام را باز بکنيم، حسين (ع) ببين چگونه ناجوانمردانه ياران امام زمانت را در خون غلطانيدند، حسين (ع) ببين چگونه در حالي که يارانت عاشقانه آخرين لحظات عمرشان را به سر مي بردند، فرياد مي کردند لبيک، لبيک يا ثار الله، لبيک يا حسين.

و حال چند کلمه با شما عزيزانم و آشنايانم خصوصا خانواده عزيزم صحبت دارم، عزيزانم، دعا براي امام را هرگز فراموش نکنيد زيرا ايشان بود که راه اصلي را به ما نشان داد، ان شاء الله اين حکومت را به حکومت حضرت مهدي (عج الله) متصل مي گرداند. اين را بدانيد که خون شهيد پيامي دارد و آن پيام حاكي از آن است، آنان که رفتند کار حسيني کردند و آنان که ماندند بايد کار زينبي کنند و الا يزيدي هستند.

شما بايد ادامه دهنده راه شهدا باشيد، ما به اين اميد با بانک الله اکبر به سوي رگبار مسلسل مي رويم و سر به خاک مي نهيم چون اميدواريم که ديگران ادامه دهنده راه ما خواهند بود.

چند کلمه به عرض با خانواده عزيزم، اي عزيرانم از شما عاجزانه تقاضا دارم که در مرگ بس شيرين من ناراحتي به خويش را ندهيد، از شما تقاضا مي کنم که در شهادت من نگرييد زيرا مرگ در راه معبود، مرگ در راه خدا، آرزوي هر شخصي است، شما بايد نزد خدا تشکر کنيد که توانستيد چنين فرزندي تحويل جامعه بدهيد، باشد که تمامي خانواده هاي شهدا مورد لطف و رحمت خداوند قرار گيرند.

صحبتي کلي با تمام آناني دارم که مرا مي شناختند، امکان دارد در طول زندگي من با آنان، براي آنان از جانب من دل خوري بوجود آمده باشد از آنان خواهش مي کنم که مرا ببخشيد و برايم دعا کنيد، بار ديگر تذکر مي دهم از همه کساني که امکان دارد با آنان بدرفتاري کرده باشم خواهش مي کنم مرا ببخشيد ديگر عرضي ندارم فقط از خدا طلب مغفرت مي کنم و از خانواده عزيزم تشکر، براي تمام زحماتي که کشيدند در طول اين مدت و معذرت براي اين که نتوانستم اين همه زحمت آنان را جبران کنم.

به اميد پيروزي اسلام و ظهور هر چه سريعتر دوازدهمين مشعل تابناک امامت حضرت مهدي (عج الله).

اسلام، در گرو مبارزات ايثارگرانه است اميدوارم روزي برسد که همه امت اسلامي به خصوص پدر و مادران عزيز شهدا به کنار قبر مولا اباعبدالله (ع) بروند و تربت آقا را با اشك چشم شست و شو دهند.

... امروز اسلام و انقلاب اسلامي نياز به حرکتي يکپارچه و متحد و به دور از تفرقه و جدائي دارد تا ريشه ي دشمن را برکند و اين محور تنها و تنها خط امام مي تواند باشد هر کس در هر پست و مقامي که باشد به تبعيت از امام اين فقيه عالي قدر مکلف است و گرنه بايد از گردونه انقلاب خارج شود، تنها راه پيروزي اسلام تبعيت از اين بزرگواران است و پيروي از امام هم به زبان نيست بلکه پيروي از امام به اين است که همه چيز ما متعلق به امام باشد راي ما، راي امام و نظر ما، نظر امام باشد اطاعت از امام براي ما رهنمود و انجام فريضه باشد.

آري امروز روز عمل است روزي است که بايد وارد ميدان شد، امروز بايد اسلحه در دست گرفت و با ذکر خدا به قلب دشمن زد. اما سفارشي به خواهران ديني: اي خواهران مسلمان دشمن دين و آئين من و تو را نشانه گرفته و اما باز از دو چيز هراس داشته و دارد يکي خون سرخ و ديگري چادر سياه. اکنون در نابودي دشمن خون از ما و حفظ حجاب از شما. اين دو وقتي با هم در آميزد تنومند مي شود و ظلم و ستم را ريشه کن مي کند.

پدر زحمتکش و عزيزم، مادر دلسوز و مهربانم و خانواده ي گراميم، گرچه خيلي مديون شما هستم و کاري براي جبران زحمات شما نکرده ام. اما از شما مي خواهم که مرا ببخشيد و عفو کنيد و تقاضا مي کنم مرا حلال کنيد، صبور باشيد و دل به رضاي خدا بدهيد و خشنودي را در خشنودي و رضاي او جستجو کنيد اگر جنازه ام به دستتان نرسيد صبور باشيد و توکل بر خداوند داشته باشيد. عزيزاني که در مراسم يادبود من شرکت مي کنيد بدانيد که شهيد سوگوار نمي خواهد، شهيد دنبال رو مي خواهد، شهيد پرچمدار و سلاح دار مي خواهد و خون شهيد شما را به شکر مي خواند هر کس ديني گردن من دارد تقاضا مي کنم که مرا حلال کند و اگر به کسي مقروض هستم به خانواده ام مراجعه کند.

((( و السلام )))

تاريخ: 1365/07/29[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش