شهید بهمن قطاری

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۲ توسط Arameshi9706 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

شهید بهمن قطاری

تاریخ تولد :1338/05/15

تاریخ شهادت : 1367/05/05

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه :اردبیل - علی آباد


زندگی نامه

در تاریخ 1338/05/15 و در شهرستان اردبیل پسری متولد شد که سومین فرزند خانواده بود.پدرش رحیم قطاری و مادرش سریه رسولی دبّاغ نام سومین فرزند خود را بهمن گذاشتند آنها غیر از بهمن 7 فرزند دیگر نیز داشتند.پدر بی سواد و به شغل شیشه گری مشغول بود ومادرش نیز خانه دار بود .

پدر با زحمت فراوان در پی کسب حلال از خانه خارج می شد و مادر با مهربانی و عطوفت 6 دختر و دو پسرش را دور هم جمع می کرد تا آنها را تربیت نموده و راه ورسم زندگی وانسانیت را به آنها بیاموزد .هر چند که تحصیل در یک خانواده پر جمعیت ومستضعف سخت بود ولی بهمن با پشت کار و علاقه دوران ابتدایی و راهنمایی را پشت سر گذاشت و وارد دبیرستان گردید .او تا سال آخر دبیرستان موفق به دریافت مدرک تحصیلی شده او که فردی نماز خوان و مقید به احکام و قوانین اسلامی بود و به روزه و دیگر مسایل اعتقادی اهمّیت می داد همیشه در زندگی بشاش و ساده و فروتن بود و از غیبت کردن پرهیز می نمود.این جوان خوش اخلاق عاقبت در سن 26 سالگی با همسرش خانم منیژه کنتراتچی ازدواج کرد.او پس از خواستگاری و ازدواج زندگی مستقلی آغاز کرد و با کار وتلاش فراوان زندگی خوبی برای خانواده اش مهّیا نمود.وضعّیت اقتصادی ایشان بسیار خوب بود و او علاوه بر تأمین مخارج زندگی اش به فقرا و تهی دستان نیز کمک می کرد .

در طول تقریباً 2 سال زندگی مشترک خود با همسرش صاحب یک فرزند پسر شد.او ضمن تلاش در بیرون از خانه پدر منزل نیز به کمک خانواده می شتافت و در خرید منزل و خانه تکانی یار و یاور همسرش بود .

بهمن به صله رحم اهمّیت می داد و از دوستان وآشنایان و فامیل عیادت می نمود.او در برابر ناملایمات صبور بود وبا بردباری سعی می کرد که مشکلات را حل کند.رابطه اش با پدر و مادر و برادران و خواهرانش بسیار خوب بود مخصوصاً پسر خودش را خیلی دوست می داشت و هر وقت به مرخصی می آمد با مهربانی و محبّت با فرزند خود رفتار می نمود .

آرزوی او پیروزی اسلام و ایران بر دشمنان و تربیت فرزندان با ایمان بود و می خواست فرزندانی صالح و خوب تربیت کند به خواندن سوره یس و زیارت عاشورا علاقه ای وافر داشت.او در زمان انقلاب نیز در راهپیمایی ها شرکت کرده بود و حتی چندین بار دستگیر و زندانی شده بود بطوری که یک جوان مؤمن وانقلابی بود که به نماز جمعه وجماعت اهمّیت می داد ومعمولاً در آن مراسمات شرکت می کرد.او با انگیزه خدمت به اسلام و میهنش ایران به جبهه رفته بود ومعتقد بود که باید با صداقت به میهن خودمان خدمت کنیم .او هر وقت که به مرخصی می آمد معنوی تر وخدایی تر و مهربان تر نشان می داد .

بارها به خانواده می گفت که شهید خواهد شد و رفتار گرم و صمیمی و مهربانی او هنوز است از یاد و خاطره خانواده و آشنایان نرفته است.عاقبت این جوان دلیر وپاک و عاشق ایران که متأهل ودارای یک فرزند بود و عضو لشکر 81 زرهی باختران بود وبه عنوان سرجوخه خدمت می کرد بعد از18 ماه خدمت صادقانه به میهن خود ایران در تاریخ 1367/05/05 در عملیات مرصاد و در منطقه اسلام آباد غرب به دست عوامل خود فروخته منافقین خلق به شهادت رسید تا خیانت وجنایات منافقین خلق برای همیشه پسری دوساله را منتظر پدرش بگذارد .

قبر مطهر این شهید سر افراز در قبرستان علی آباد شهر اردبیل واقع است.



وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . با سلام و درود فراوان بر امام زمان (عج) و به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شهدای گلگون کفن و اسیران و مفقودین و جانبازان و خانواده شهدا، آری که خدا توفیق به من داد که بتوانم به جبهه های حق علیه باطل عزیمت کنم و برای رضای خدا خدمت خود را در کاروان حسینی سالار شهیدان و به راهنمائی های پیامبر گونه امام عزیز که می فرمایند در جبهه ها نور خدا تجلی است برسم که شاید بتوانم در این دانشگاه الهی خود را بسازم و به این اقیانوس کبیر که هزاران قطره در آن هست بنده هم با ساختن خود به این قطره ها بپیوندم و با خون خود خدمتی به این مملکت و به این انقلاب و برای رضای خدا کرده باشم اگر خدا توفیق شهادت به من داد با هر قطره خونی که از من می چکد خدا گناهان مرا می بخشد. از شما مادر، برادر، خواهرم می خواهم که برای من گریه نکنید چون خودتان می دانید که من از گریه کردن بدم می آمد و از طرفی من از کلیه قوم و خویشان حلالیت بطلبید و بگوئید که اگر خدای نکرده از من صحبت بدی یا اهانتی شنیده اند مرا ببخشید .

والسلام .


یادداشت

سرباز رشید اسلام بهمن قطاری در آخرین نامه خود به فرزندش چنین نوشته بود: "فرزند عزیزم، تو نور دیده، قوت زانو، نهال وجودم هستی .قبل از اینکه تو به دنیا بیایی ، فکر می کردم که انسان هیچکس و هیچ چیز را به اندازۀ خودش دوست نمی دارد ولی بعداً متّوجه شدم که بالاترین محّبت ها و دوستی ها عشق به فرزند است...من اکنون به یاد تو زنده ام وسختی هی غربت را با این امید تحمل میکنم که دیر یا زود به شهرمان برگردم وبا اشتیاق تمام به در خانه آمده و از فرط شادی آن قدر گریه کنم که خاک زمین گل گردد .

پسر عزیزم امیدوارم که همیشه مطیع مادر عزیزت باشی .

دوستدار تو، پدر سربازت بهمن قطاری

1366/09/06


منبع:سایت شهدای ارتش

http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41893