شهید حسن محمدی اوجان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۷ توسط Jafarnezhad98 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
حسن‌ محمدی‌اوجان‌
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد بیرجند
شهادت 1364/01/16
سمت‌ها تخریب‌
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدر:علی‌


کد شهید: 6413142

نام : حسن‌

نام خانوادگی : محمدی‌اوجان‌

نام پدر : علی‌

محل تولد : بیرجند

تاریخ شهادت : 1364/01/16

تحصیلات : نامشخص

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : تخریب‌


خاطرات

  • خواب و رویای دیگران درمورد شهید


بعد از شهادت پدرم دقیقاً سال سوم راهنمایى امتحان ریاضى داشتم و درس برایم مشکل بود و خیلى ناراحت بودم و گریه مى‏ کردم و از آوردن تجدیدى مى‏ ترسیدم خواب دیدم با پدرم لب یک جاده ایستاده بودیم گفتند دخترم اعظم چرا ناراحتى گفتم درسهایم مشکل است گفتند پدر جان این جاده را مى ‏بینى نگاه کردم دیدم جاده بلند و عریضى است گفتم بله گفتند اگر همین جاده را بروى و برگردى همیشه در زندگى ‏ات موفق هستى گفتم این جاده که آسفالت است و مى ‏توانم بدوم تا پایم را گذاشتم مى ‏خواستم شروع بدویدن کنم دیدم قلوه سنگهاى بزرگ زیر پایم مى ‏آیند و جاده را به سختى طى کردم وقتى شروع به برگشت کردم دیدم جاده صاف و هموار است به طرفش که آمدم گفت دیدى بابا جان زندگى همین طوریست اما تو موفق مى ‏شوى ناگهان از خواب بیدار شدم و دیدم هیچ کس نیست و از آن تاریخ به بعد با مشکلات مبارزه نمودم و به شکر خدا لیسانسم را گرفته‏ام و در پى فوق لیسانس هستم.

  • خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید

همان شبى که حسن به شهادت رسیده بود خواب دیدم رفته‏ام به جبهه چون در آخرین تماسى که تلفنى با هم داشتیم حسن گفت از عملیات که برگردم شما را با خودم به اهواز مى ‏برم خانه سازمانى اجاره نموده‏ام در پشت یک خاکریز بودم دیدم حسن آر.پى.چى بدست نشسته است گفتم من نماز نخوانده‏ام گفتند سرت را پائین بگیر تا خمپاره به شما نخورد همین طور که گفتند نماز خواندم ناگهان خمپاره داخل سنگر ایشان خورد و من از صداى برخورد گلوله بیدار شدم و با خودم گفتم خدایا چه اتفاقى براى همسرم حسن افتاده بسیار دلواپس بودم و بعد از دو روز از سپاه آمدند خانه و گفتند حسن مجروح شده عکسش را بدهید لازم داریم گفتم مبارک باشد مى ‏دانستم آخرش هم خدمت شهادت را مى‏ پوشد و بعداً متوجه شدم که دقیقاً همان طور که خواب دیدم بر سر نماز در حالیکه آرپى چى کنارش بوده بوسیله خمپاره دشمن به شهادت رسیده. [۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده

آخرین تغییر ‏۱۷ آذر ۱۳۹۹، در ‏۱۸:۴۷