شهید هاشم هاشمیان
تاریخ تولد : 1333/05/09
تاریخ شهادت : 1363/06/19
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : آذربایجان شرقی - مراغه - گلشن
زندگی نامه
بسمه تعالی شهید هاشم هاشمیان در تاریخ 1333/05/09 در شهرستان مراغه دیده به جهان گشود و تا پایه ششم ابتدایی به تحصیل در مدرسه ی تدین مراغه پرداخت و بعد از ان وارد نیروی زمینی ارتش شد و مشغول خدمت در آن ارگان گردید. ایشان با خانمی از بناب ازدواج می کند که حاصل این ازدواج 3 فرزند پسر می باشد، ایشان به دوستان و نزدیکانش علاقه ی خاصی داشت و حاضر نبود کمترین ناراحتی در وجود آنها باشد، با شروع جنگ تحمیلی در جبهه های نبرد حضور داشت و برای رزمنده گان و همکاران ارتشی و سربازان سعی داشت آرامش و رفاه ایجاد کند و مشکلات آنها را برطرف نماید و تا آنها نیز با آرامش خاطر در فکر نابودی دشمن باشند تا این که در آخرین مرخصی در هنگام برگشتن به منطقه بر اثر تصادف پیکان خودش با یک کمپرسی به فیض شهادت نائل می شود، ایشان علاقه مند به شهادت در راه خدا و جهاد و میهن اسلامی بودند و بالاخره به این آرزوی قلبی خود رسیدند.
وصیت نامه
بسمه تعالی به خدمت پدر عزیز و مادر عزیزم و همسرعزیزم و فرزندانم برسد. پس از عرض سلام، امید از خداوند متعال دارم که همیشه در سایه ی خداوند در زندگی کامیاب باشید. من این وصیت نامه را به خدمت شما می نویسم اولاً من خودم یک ایرانی و نظامی هستم و وظیفه ی شرعی و نظامی که بر گردنم دارم و این وظیفه را تا آخرین قطره ی خونم انجام میدهم. الحمدلله شکر به درگاه خداوند متعال که شهادت هم نصیب من شود و امیدوارم که بعد از شهادت ماها جمع رزمنده گان پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران همیشه برافراشته باشد و دیگر از تمام شماها و فامیلها و دوستان و آشنایان طلب بخشش می کنم از آنها می خواهم که هر خوبی و بدی که از من دیده باشند ببخشند و از شما پدر عزیزم خواهش می کنم از مادرم و برادرم و همسرم و فرزندانم تا آنجائی که می توانید سرپرستی کنید که چون اول خدا و دوم به جز شما هیچ کسی را ندارند مخصوصاً از مادرم. دیگر از شماها خواهشمندم که بعد از شهادت من به خاطر راحت بودن روحم خودتان را ناراحت نکنید. من خیلی دلم می خواست که همدیگر را ملاقات بکنیم ولی خواست خداوند اینگونه بود و دیگر پدر جان بعد از من سرپرستی خانواده ام به عهده ی شما می باشد. امیدوارم که وظیفه ی پدری را هر طوری که خودت صلاح می دانی انجام بدهید. طوری باشد که خانواده ام ناراحتی نداشته باشند و دیگر از عوض من از دوری مادرم و علی و رضا و برادرم کریم و سعید روبوسی کنید. مادر عزیزم شما هم از روی پدرم بوسه بفرمائید و دیگر مقدار دو هزار تومان پول به گروهبان یکم غلامحسین طیبی و یک هزار و نهصد تومان بابت شهید محمد یعقوبی به درجه های گروهان خودمان و ساعتی هم که در دستم است مطلق به گروهبان دوم مسعود مدبوی است امیدوارم که اینها را بدهید. از همه بپرسید اگر کسی از من طلبکار بود بدهید و دیگر پدر جان قابل عرضی ندارم و از همه ی شما خداحافظی می کنم و همه ی شماها را به درگاه خداوند متعال می سپارم. خداوند یار و یاور شماها باشد. منبع سایت شهدای ارتش