شهید محمد حسین پوشیده نامجور
تاریخ تولد :1345/08/24
تاریخ شهادت : 1366/07/10
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
زندگی نامه
بی شک همه انسان ها خواهند مرد و جان به جان آفرین تسلیم خواهند نمود، چه بهتر ما نیز انسانی باشیم تا خود به ندای حق لبیک گوئیم و در راه او، جان ناقابل خویش را تقدیم نمائیم تا شاید مقبول درگاهش واقع گردد .
کلامی چند درباره شهیدان علی رضا و محمد حسین نامجو را بر روی کاغذ می آوریم گویای این که اگر در مورد هر کدام از شهیدان با ساعت ها وقت همراه ده ها قلم بر کاغذها بنگاریم باز هم کم نگاشته ایم .
به هنگام اذان ظهر، 12/2/1347 در خانه محقری واقع در شرق تهران، در یک خانواده متوسط، نوزادي پا به عرصه وجود گذاشت که او را علی رضا نام نهادند. روزها و ماه ها گذشت، سال ها سپری گشت و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 به پيروزي پویست، او نوجوانی بیش نبود ولی مانند مردان با تجربه از فکر والایی برخوردار بود. و ادب، معرفت، انسانیت، مهم تر اهمه این ها نمونه مسلمان بودن را در دامن پر مهر و محبت مادر خویش آموخت .
علی رضا با سنی کم، اما روحي بزرگ، در مسجد فعالیتی چشمگیر داشت. مدام از محضر اساتید مسجد استفاده می نمود. با شروع جنگ تحمیلی او نیز از همیشه پرخروش تر، حال و هوای جبهه را در سر می پروراند .
با وجود این که شرایط سنی اش ایجاب نمی کرد تا به جبهه اعزام گردد از شور و شوق بیش از حد، اولین بار با شناسنامه برادرش محمدحسين که تازه از جبهه آمده بود، بدون اطلاع خانواده خود را به جبهه رسانید و به محض رسیدن به منطقه جنگی و با دسترسی به تلفن با پدرش تماس گرفت و با پوزش فراوان از عدم کسب اجازه، و خارج شدن از منزل به اهداف الهی خویش ادامه داد .
پدر هم چون دید هدف مقدس است با خیال راحت موافقت خود را اعلام نمود. علی رضا با گذراندن دوره تخریب مین و بی سیم با دشمنی زبون به ستیز پرداخت .
وی در مرخصی ها ضمن ددار با خانواده، در پشت جبهه هم دست از فعالیت بر نمی داشت و دشمن سرسخت معتادین و قاچاقچیان بود. در محله آنها، قبرستان قدیی ارامنه، پاتوق معتادان بود و علی رضا با ابتکار خویش برایشان تله افنجای درست می کرد تا آنها را دستگیر کند .
شب ها در سر چهار راه های محل پاسباني می داد. آخرین بار گویی به علی رضا الهام شده بود با همگی خداحافظی خاصي نمود و روانه جبهه مهران گردید که در همان جا و در سن 18 سالگی در مورخ 22/9/1366 به فیض عظیم شهادت نائل گردید .
پس از شهادت علی رضا، پدرش دوچرخه او را به مسجد سپرد تا با فروختن آن، مبلغ مزبور خرج جبهه گردد. (مسئول ستاد) کمک رسانی ، چنین اظهار داشت این دوچرخه را به یومن برکت شهید، چندین نفر به دفعات مختلف خریده و وقف جبهه نمودند و گفتند باز هم همین جا بماند، بفروشید و پولش را صرف كمك به جبهه كنيد .
و اما شهید محمد حسین، بعد از شهادت برادرش که دو یار وفادار همدیگر بودند لحظه ای آرام و قرار نداشت، او با قامتی رشید با توجه به این که دوران سربازی خویش را در سپاه به پایان رسانیده بود، مرتبا از طریق بسیج مسجد محل به جبهه ها اعزام می شد. وی قبل از شهادت برادرش پیوسته با او همانند دو پرستو، داوطلبانه در تمامی عملیات ها پیشگام بودند و پس از آن چنانچه در صحبت هایی که با دوستانش می کرد، به طور مداوم دلش هوای برادرش را می نمود وی لحظه ای بدون او آرام و قرار نداشت و می گفت: دلم برای علی رضا تنگ شده است .
محمد حسين ضمن انجام تمامی امور محوله و ابتکارات خارق العاده، مسئولیت نصب و برقراری مخابرات گردان مالک اشتر را به عهده داشت که بعداً به نامش شد، او به طور دقیق تمامی کارها را انجام مي داد، گویی محمد حسین می دانست که شربت شهادت را خواهد نوشید .
حدود سه ماه قبل از شهادتش قبرش را در نزدیکی آرامگاه ابدی برادرش انتخاب نمود و در همانجا به خاک سپرده شد. بله هنوز یک سال از شهادت علی رضا نگذشته بود که در تاریخ 10/7/1366 پس از خواندن نماز ظهر و عصر و خواندن زیارت عاشورا، او نیز به فیض عظیم شهادت نائل گردید .افراد خانواده از جمله مادر و پدر، به خود می بالند که چنین فرزندانی مومن و مخلص در راه انقلاب، به خالق خود تقدیم داشته اند.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم و بسم رب الشهدا و التوابین و المجاهدین فی سبیل الله .
بار خدایا و ای كریما، با نام عظیم تو آغاز می كنم و باز هم با نام الله اكبر به جبهه نبرد حق علیه كفار می روم تا شاید مرا ببخشی و عفوت شامل حال من بگردد .
خودت فرمودی : ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئك یرجون رحمة الله و الله غفور رحیم؛
خودت بشارت به كسانی كه در راهت هجرت و جهاد كردند می دهی كه گناهانشان را می بخشی ؛
خدایا، به عزت و جلالت قسم یاد می كنم و شهادت می دهم به كلمه طیبه لا اله الا الله؛
خدایا، به عزت و جلالت قسم یاد می كنم و شهادت می دهم كه محمد (ص) رسول و فرستاده توست؛
خدایا، به عزت و جلالت قسم یاد می كنم و شهادت می دهم كه امیرالمؤمنین علی (ع) ولی توست؛
خدا یا، به عزت و جلالت قسم یاد می كنم و شهادت می دهم كه اسلام دین برحق است،
خدا یا، تو را قسم می دهم به مقربین درگاهت فرج آقایم امام زمان (عج الله) را نزدیك بفرما؛
خدا یا، تو را قسم می دهم به مقربین درگاهت پدر و مادر مهربانم را طول عمر با عزت و صحت عنایت، و عاقبت بخیر بگردان؛
خدایا، تو را قسم می دهم به مقربین خاص درگاهت برادر شهیدم علی رضا را با علی اكبر امام حسین (ع) محشور بگردان،
در لحظاتی كه این وصیت نامه را می نویسم از تمام دنیا دل كندهام و در انتظار پیروزی اسلام، و اگر نصیبمان شد، شهادت هستم و امیدوارم كه این كشته شدن در راه اسلام باشد من از خداوند می خواهم همچنان كه در قرآن نیز وعده داده است شهیدان را اجری عظیم بخشد و همچنین از خداوند متعال عاجزانه می خواهم گناهان ما امت مسلمان را ببخشد و ما را در جوار رحمت خود قرار داده و جزء شهیدان به شمار آورد .
به خواهران و برادران مسلمان توصیه می كنم كه اسلام واقعی را بشناسند و نیتشان خالص، برای خدا باشد، خود را از گناهان و خطاها حفظ كنید و قرآن را حفظ كنید و از آن پند بگیرید، برای مبارزه با مكتب های التقاطی و ضد خدایی اول باید مكتب خود را بشناسید تا میزان داشته باشید و منحرف نشوید .
همیشه منتظر ظهور ولی عصر باشید و طوری زندگی كنید كه در هر حالی بمیرید شهید باشید، جهاد اكبر، مبارزه با نفس را فراموش نكنید، یار امام و پشتیبان روحانیت و حافظ اسلام باشید .
در پایان از پدر و مادرم كه برای من زحمت كشیدند و نمی دانم كه آیا فرصت تلافی محبتهای آنها را خواهم یافت یا نه، طلب می كنم اگر شهید شدم مجلسی كم خرج بگیرند تا اسراف نشود و برای شادی روحم به فقرا صدقه بدهید و به خاطر این نعمت خدا را شكر كنید كه حاصل زحماتتان به ثمر رسید .
و پیامی برای آنهایی كه نماز نمی خوانند و یا روزه نمی گیرند، خواهش می كنم كه امر خدا را گوش كنند و نماز و روزه را به جای آورند، نماز جمعهها را پر كنند و در غیر این صورت من از آنها راضی نخواهم بود. هركس غیبت مرا كرد از او راضی هستم و هركس كه من غیبت او را و یا او را ناراضی كردم انشاء الله از من راضی باشد .
نام مرا بر سنگ قبر نسپارید نام مرا بر دلها بسپارید
و السلام علیکم
1365/12/3
محمد حسین نامجو