شهید اکبر دلیری ابدال ابادی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۹ توسط Hasani98 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو
اکبردلیری‌ابدال‌ابادی‌
شهید اکبر دلیری ابدال ابادی .jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد مشهد
شهادت بستان‌ چزابه‌، 1360/11/08
محل دفن بهشت‌ رضا
سمت‌ها رزمنده‌
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدر:غلام‌محمد



کد شهید: 6005201 تاریخ تولد : نام : اکبر محل تولد : مشهد نام خانوادگی : دلیری‌ ابدال‌ ابادی‌ تاریخ شهادت : 1360/11/08 نام پر : غلام‌محمد مکان شهادت : بستان‌-چزابه‌

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : محصل یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : بهشت‌رضا

خاطرات

  • یکی از همرزمان فرزند شهیدم اکبر ، نحوه ی شهادتش را اینگونه برایمان نقل می کند : برادر اکبر دلیری با دیگر همرزمانش در سنگر خوابیده بودند که سنگرشان در اثر اصابت خمپاره دشمن تخریب می شود . در اثر این تخریب ، برادر اکبر دلیری و چند نفر دیگر از همرزمان به فیض عظیم شهادت نائل می گردند .
  • شهید اکبر دلیری ابدال آبادی خیلی به جبهه و جنگ علاقه داشتند و خاطره ای از انگیزه شهید برای رفتن به جبهه به یاد دارم این است که قبل از اینکه با هم به جبهه برویم . یک روز در منزل ایشان نشسته بودیم و تلویزیون تماشا می کردیم ، امام داشتند برای بسیجیان سخنرانی می کردند . امام در صحبتهایش خطاب به بسیجیان فرمودند من بازوی شما بسیجیان را می بوسم . وقتی برادر اکبر دلیری این صحبت های امام را شنید همانجا به گریه افتاد و اشک از چشمانش سرازیر شد و بعد از مدتی او به نزد من آمد و گفت : اکبر جان ، بیا برویم به جبهه ولی من به او گفتم : درست را بخوان واو گفت : امام گفتند جبهه ها را پر کنید و این یک امر الهی است باید برویم که بعد ها راهی جبهه شد و در راه خدا به شهادت رسید .
  • به یاد دارم سری آخری که فرزندم اکبر می خواست به جبهه برود به تهران رفت و از همه فامیل و خاله هایش خداحافظی و حلالیت طلبیده بود ، گویا می دانست و یا به او الهام شده بود که دیگر بر نمی گردد و شهید می شود و همانگونه هم شد .
  • یک شب خواب دیدم که پارچه سیاهی در منزل ما انداختند و یک روحانی در حال روضه خواندن است ومن هم در آن مجلس حضور دارم ، صبح که از خواب بیدار شدم با خودم گفتم : حتما اکبر شهید شده است و دیگر بر نمی گردد که بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

نگارخانه تصاویر

رده‌ها