شهید رضا پرنده نژاد
6507047 تاریخ تولد : 1346/12/13
نام : رضا محل تولد : مشهد
نام خانوادگی : پرندهنژاد تاریخ شهادت : 1365/03/01
نام پدر : غلامحسین مکان شهادت : مهران
تحصیلات : ابتدایی منطقه شهادت :
شغل : بهداری یگان خدمتی : سپاه پاسداران
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : امدادگر - بهیار - پرستار
گلزار : بهشترضا
زندگینامه
رضا پرنده نژاد، در سال 1346 در مشهد متولد شد. دوران ابتدایی را به پایان رساند و سپس ترک تحصیل کرد. اما چند سال بعد دوباره به تحصیل پرداخت و دورهی راهنمایی را بدون این که به مدرسه برود، پشت سر گذاشت. سپس وارد دبیرستان شد.
با شروع جنگ تحمیلی، مشتاقانه به سوی جبهه شتافت و سرانجام به سال 1365 در عملیات کربلای 4 در حال کمک به همرزمان مجروحش، به درجهی رفیع شهادت نایل گشت.
وصیت نامه
بسمه تعالی
به نام آن که همه هستی از اوست به نام او که برای هدایت و رهبری جهانیان پیامبرانی را مبعوث نمود که آخرین آنها حضرت محمد مصطفی«ص» سرور و آقای جهانیان است. با درود بر سرور سالار شهیدان آقا اباعبدا...الحسین پرچمدار مبارزهای خونین و جهادی مقدس علیه کافران و دشمنان خدا در طول تاریخ. با درود وسلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی«عج» و نایب بر حقش امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و اسطورهی تقوی و مقاومت. با درود بر ارواح پاک و مطهر شهیدان اسلام که با ایثار جان خود، در راه بارور نمودن درخت اسلام کوشیدند وبه سعادت ابدی رسیدند.
بارالها! تو خود میدانی که هدفم از آمدن به جبهه چیست. میدانی که همیشه آرزو داشتم در کنار بندگان خالص تو باشم. در کنار آنانی که جز به تو نمیاندیشند و جز برای تو نمیجنگند و در راه تو میکشند وکشته میشوند. آری هدف و منظور اصلی من از آمدن به جبهه، لبیک گویی به ندای ملکوتی امام بود. هم او که با فریادهای کوبنده و هشدارهای پیامبر گونهاش پشت ابر جنایتکاران جهان را به لرزه در آورده و امت شهید پرور را در راه یاری اسلام و جبههها رهنمون میسازد. من به جبهه آمدم تا بتوانم قدمی هر چند کوچک در راه یاری اسلام بردارم وقطرهای باشم در این دریای عظیم و خروشان جهادگران فی سبیل ا... .
امت قهرمان و شهید پرور! به راستی که این وحدت و یکپارچگی شما تحت رهبری امام بود که توانست شما را پیروز کند، دشمنانتان را خوار و ذلیل کرده و آنان را پست و حقیر نماید. این فرزندان شما امت قهرمان هستند که در جبهههای حق علیه باطل حماسه میآفرنند و با گوشت وخون خود تا آخرین لحظات زندگی مقاومت میکنند و چنان میجنگند که صدام جانی را به فلاکت و بیچارگی کشانده و راهی برای او باقی نمیگذارند. این کمکهای شما در جبهه است که رزمندگان را توان و نیرو میدهد و روحیهی آنان را برای رزمی بیامان با کفار تقویت مینماید. پدران و مادران از آمدن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید. مرگ یک مسألهی حتمی و عمومی است که برای همه کس پیش میآید. چه بهتر که این مرگ کشته شدن و شهادت در راه خدا باشد وشهادت نصیب مردان خدا میشود. پدر و مادر عزیزم سخنی نیز با شما دارم. میدانم که من فرزند خوبی برای شما نبودم. من در تمام عمر استفادهای برای شما نداشتم وفقط باعث اذیت شما بودم، اما اکنون از شما حلالیت میطلبم. از شما میخواهم اگر خداوند توفیق شهادت را به من داد، از تقصیرات و لغزشها وخطاهای دائمی من در گذرید که رضایت شما شرط رضایت خداوند است. برایم در پیشگاه خداوند دعا کنید و از خدا بخواهید که از سر لغزشها و خطاهای دائمی من درگذرد. در ضمن من در مورد نماز و روزه نیز مقداری قرض دار هستم. در صورتی که من نبودم ونتوانستم خودم اعمالم را انجام دهم تا اول ماه رمضان سال 1365 یک ماه روزه ونیز حدود یک سال نماز قرض دار هستم. بستگی به قرائت غلط و قضا شدن نماز و ... دارد. ممکن است دیون من از این نظر بیشتر باشد، اما از شما میخواهم همین مقدار را برایم انجام دهید و بابت بقیهی آن نیز از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت نمایید. مادرم! بر شهادت من گریه نکن، مگر به نیت شهادت مظلومانه سرور شهیدان آقا امام حسین«ع». برادر و خواهرانم! میدانم که من برای شما برادر خوبی نبودم، اما از شما میخواهم که از سر تقصیرات من درگذرید وحلالم کنید. خداوندا! میدانم که من بندهای بودم نافرمان. الطاف و عنایات تو در تمامی لحظات زندگی همراه و یاورم بود، اما من قادر به درک لطف و مرحمت تو نبودم واز امر تو سرپیچی نمودم. خداوندا! اگر بخواهی به حساب گناهان ومعاصیام برسی، چگونه طاقت بیاورم؟ اگر تو بخواهی ذرهای از آن عذابت را به این جسم ضعیف و دنیوی بچشانی، چگونه میشود آتش دوزخ را تحمل کرد؟ بارالها! فقط لطف و مرحمت بیپایان توست که میتواند مرا امیدوار گرداند. پروردگار من! پس با عنایت وبخشش خودت به اعمالم رسیدگی کن که اگر بخواهی با عدالت به اعمالم رسیدگی کنی، طاقت عذاب و خشم و غضب تورا نخواهم داشت. خداوندا! در درگاه با عظمت تو فقط یک امید دارم و آن این که مرگ مرا مرگی در بستر و در شهر قرار ندهی و مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار دهی. هر چند تو فقط بندگان خالص را پیش خود میبری، اما مرا هم جزء شهدا قرار ده و این تنها آرزوی مرا برآورده ساز.
در آخر از یکایک دوستان و آشنایان طلب حلالیت و درخواست مغفرت و آمرزش در پیشگاه خداوند را دارم. والسلام علی من التبع الهدی.
رضا پرنده نژاد- ساعت 30/3 دقیقه شب جمعه.
12/2/62 اهواز قرارگاه شهید برونسی- لشکر 5 نصر.
در ضمن اگر خداوند توفیق شهادت را به من داد، هنگام تدفین جنازهام را در گلزار شهیدان گلگون کفن بهشت رضا دفن کنید تا مگرهمسایه بودن با شهدا بتواند باعث آمرزش و مغفرت در پیشگاه حق گردد.[۱]