شهید مجید شهریاری - بخش اول

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

زندگینامه

از آیت‌الله جوادی آملی درخواست ملاقات میكردند و می رفتند ملاقات. دو سه بار هم خانوادگی رفتیم. یک بار آیت‌الله جوادی در آخر ملاقات دستهایشان را بلند كردند و گفتند كه خدایا آقای شهریاری و ذریه ایشان را از زمره شیعیان حضرت علی(ع) قرار بده و برای بچه‌های من دعا كردند. حافظه من درست كار نمیكند. جمله خیلی قشنگی بود. پسرم میگفت: آن روز آقا در دعا برای پسرم جمله‌ای را گفتند با این مضمون که انشاءالله با صابرین محشور بشوید. پسرم میگفت كه انگار میدانستند كه این اتفاق میافتد كه چنین دعایی برای من كردند. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص78 موضوع : عبادی ، دعا

روز عرفه اول وقت آمد پایین، طبقه دوم. با هم نشستیم، كسی در نمازخانه نبود. دكتر شروع كرد نماز خواندن. نماز ظهرش را كه خواند، گفتم دكتر امروز روز عرفه است. مثل اینكه سرت خیلی شلوغ است، دعای عرفه را چكار كنیم؟ مهدیه امام حسن(ع) مراسم دارد. برویم؟گفت من كه وقت نمیكنم. گفتم پس دعایی بكن که آنجا ما به یادت باشیم. گفت من دعا میكنم همه آخر و عاقبتمان ختم به خیر بشود. چند روز قبل از شهادتش بود. این جمله را گفت و رفت از نمازخانه بیرون. (حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص5 موضوع : عبادی ، دعا

یک دستخط را اخیرا لای یكی از كتابهای دكتر پیدا كردم. یك كتاب هسته‌ای هزار صفحه‌ای است. نمیدانم در چه حالی بوده‌اند. حتی نمیدانم این تاریخ‌های دسامبر و ژوئن که کنار آن نوشته شده‌اند چی هست. ایشان عادت به ثبت تاریخ میلادی نداشت. نمیدانم این تاریخ‌ها با این اشعاری كه روبرویش هست، متناسب است یا این كه برگه‌ای بوده كه قبلأ‌ این تاریخ‌ها رویش بوده است. دكتر در كنار آن مقامات علمی، این طوری گهگداری با خودش خلوت میكرد. نوشته است: «امكان سفر حج پنجاه در صد است اما حج دیگری اینجاست. امیدوارم در ورك‌شاپ، فرج صاحبمان را از خدا بخواهید. تهران امن است با وجود قدمهای شما روی آن.» وركشاپ‌های ما همش هسته‌ای بوده است. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص113 موضوع : عبادی ، دعا

دوستی به من زنگ زد که کدام مجلس می روی ؟پاسخ روشن بود .منزل یکی از دوستان که استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی است ودرخانه اش روضه دارد درراه برایش توضیح ادم که آقای دکتر شهریاری جز 10 دانشمند برجسته فیزیک هسته ای ایران است. ایشان در خانه جدیدشان که شیخ بهایی بود،جلسات مستمرعزاداری داشتند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص122 موضوع : عبادی ، دعا

مثل اینکه دکتر خیلی امامزاده صالح را دوست داشتند. نماز صبح را هم آنجا میخواندند. یکی از دلایلی که ایشان را آنجا دفن کردند همین بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص98 موضوع : عبادی ، زیارت

نمیدانم شما سر مزارشان رفته‌اید یا نه. هر موقع كه بروی امكان ندارد كمتر از چهار پنج نفر سر مزارشان باشند. ایستاده‌ام و نگاه كرده‌ام. افراد عبوری كه میخواهند به زیارت بروند، اول میآیند، فاتحه میخوانند و بعد به زیارت میروند. پیش خودم میگویم كه اگر خدا بخواهد به كسی رحمت بكند، اینجوری رحمتش میكند. خیلی اوقات شده كه گوشه‌ای ایستاده و نگاه كرده‌ام. برایم جالب بود. چهار نفر،‌ پنج نفر همیشه هستند. صفی است كه در طول روز تمام نمیشود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص110 موضوع : عبادی ، زیارت

دوستی به من زنگ زد که کدام مجلس می روی ؟پاسخ روشن بود .منزل یکی از دوستان که استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی است ودرخانه اش روضه دارد درراه برایش توضیح ادم که آقای دکتر شهریاری جز 10 دانشمند برجسته فیزیک هسته ای ایران است. ایشان در خانه جدیدشان که شیخ بهایی بود،جلسات مستمرعزاداری داشتند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص122 موضوع : عبادی ، عزاداری وقتی دكتر عباسی در جلسه‌ای داشت در وصف خوبی های ایشان میگفت، مجید كنار من نشسته بود. من سالها با او زندگی كرده‌ام. حالتهای صورتش،‌ رنگ چهره‌اش، نگاهش،‌ نوع نفس كشیدنش همه را من میشناختم. وقتی كه دكتر عباسی داشت در وصفش میگفت. احساس میكردم در دلش آشوبی بر پا است. یقین دارم كه احساسش این بود كه خیلی بیشتر از آنی كه هست، دارد بیان میشود. وقتی كه رفت آنجا تا صحبت بكند. جزو اولین جملاتش این بود كه یاد این جمله دعای كمیل افتادم كه میگوید، "كم من قبیح سترته و كم من ثنا جمیل لست اهلأ له نشرته" این را گفتند با عرق شرم روی پیشانی‌اش. (همسر) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص114 موضوع : عبادی ، مقابله با گناه

از دیدن نماز خواندن ایشان من بعضی موقع‌ها خجالت می کشیدم. ایشون هنوز نمازش را شروع نکرده، ما هشت رکعت نمازمان را خوانده بودیم. ایشان خیلی در عباداتش، وزین بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص60 موضوع : عبادی ، نماز

وقتی برای نماز به نمازخانه میرفتیم، همه به دكتر میگفتند امام جماعت بایستید. میگفت امام جماعت اول از همه میآید؛ بپرسید چه كسی اول آمده، او باید امام جماعت بشود.(محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص2 موضوع : عبادی ، نماز

میگفت در هر قضیه‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ مطمئن باشید كه كارتان راه میافتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. (حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص6 موضوع : عبادی ، نماز

می‌گفت: دوست دارم همکارهای من افرادی باشند که نماز را سر وقت می‌خوانند. امّا فردی نبودند که بگویند که نماز را سر وقت خواندی یا نه. امر به معروف و نهی از منکرش را به صورت غیرمستقیم می‌گفت. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص7 موضوع : عبادی ، نماز

به نماز اول وقت خیلی اهتمام داشت. سفری به اراك رفته بودیم. ایشان یك جلسه فوری داشت و دوستان تاکید داشتند زود برسند. پنج دقیقه مانده به اذان به مسجدی رسیدیم. گفت این بغل نگهدار. گفتم آقای دكتر جلسه دیر نشود. گفت: تا ساعت سه و چهار بعد از ظهر، خبری از فوریت در جلسه نیست. نگه داشتم وضو گرفت و نمازش را خواند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص58 موضوع : عبادی ، نماز

بچه های دیگه شاید فقط تو همین دانشکده نماز خوندن ایشون رو دیده باشند. ولی من در کوهستان هم دیدم. تا اذان شد، سریع قبله را پیدا کرد و ایستاد به نماز. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص59 موضوع : عبادی ، نماز

از دیدن نماز خواندن ایشان من بعضی موقع‌ها خجالت می کشیدم. ایشون هنوز نمازش را شروع نکرده، ما هشت رکعت نمازمان را خوانده بودیم. ایشان خیلی در عباداتش، وزین بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص60 موضوع : عبادی ، نماز

بدون این كه كلمه‌ای تذكر بدهد. سر اذان كه میشد، آستینها را بالا میزد. هر كس پیشش بود فرقی نداشت، تا صدای تكبیر میآمد، آستینهایش بالا میرفت. یك عذرخواهی كوچك میكرد و میرفت نمازش را میخواند. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص61 موضوع : عبادی ، نماز

نماز را اوّل وقت می‌خواند. می‌گفت از همه‌ی کارهایمان که ماندیم حداقل این کار را درست انجام دهیم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص62 موضوع : عبادی ، نماز

هیچ وقت دغدغه‌ نماز اول وقت دکتر شهریاری یادم نمی‌رود. با یک جفت دمپایی در قسمت جلوی دستشویی قدم می‌زد که اذان بگویند و ایشان برود وضو بگیرد و نماز بخواند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص63 موضوع : عبادی ، نماز

دوست‌ هم‌خوابگاهی ایشان، می‌گفت: وقتی 18 سالش بود نماز شبش ترک نمی‌شد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص65 موضوع : عبادی ، نماز

ساعت دوازده که کلاس تمام می شد .می گفتم ،آقا مجید بیا برویم ناهار.به نوعی می پیچاند که حالا تو برو من هم می آیم. من می دانستم که می خواهد به نماز اول اول وقت برسد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص126 موضوع : عبادی ، نماز

مثل اینکه دکتر خیلی امامزاده صالح را دوست داشتند. نماز صبح را هم آنجا میخواندند. یکی از دلایلی که ایشان را آنجا دفن کردند همین بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص98 موضوع : عبادی ، نماز

یكی از مسئولین‌گفت: خانم دكتر بالاخره دكتر امر به معروف میكرد یا نمیكرد؟ گفتم امر به معروف دكتر این بود كه اگر سه تا دانشجو داشت که دو تایشان فكلی بودند و یكی ریش داشت،جلوی پای هر سه تا بلند میشد. برایش فرقی نمیكرد كه فكلی است یا چادری. هر كس به دفترش میآمد، جلوی پایش بلند میشد. جواب سؤالات و مشكلات‌شان را یك جور میداد. اگر به این میگفت دخترم. به آن هم میگفت دخترم. سر اذان هم كه تكبیر میگفتند، نمیگفت بروید نماز؛ همانجا آستین‌هایش را بالا میزد. بدون هیچ حرفی. این منتهای امر به معروف است. بچه‌ها میدیدند كه چكار باید بكنند. یكیشان میگفت كه ما هم برویم و نماز بخوانیم. همین بچه فكلی را من سال بعد در نمازخانه دیدم. نماز اول وقتش به راه بود و قرآن بعد از نمازش هم. (همسر شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص4 موضوع : عبادی ، نماز

سه‌شنبه‌ها می رفتیم فوتبال. دکتر شهریاری هم میآمد. یک روز هندوانه‌ای گرفته بود که بعد از فوتبال بخوریم. دم اذان، هوا تاریک شد و فوتبال را تمام کردیم. همگی تشنه دویدیم سر هندوانه و شروع کردیم به خوردن! دکتر شهریاری با همان لباس ورزشی ایستاد همان‌جا در چمن نمازش را خواند و بعد آمد سراغ هندوانه ... شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص64 موضوع : عبادی ، نماز

می‌گفت: دوست دارم همکارهای من افرادی باشند که نماز را سر وقت می‌خوانند. امّا فردی نبودند که بگویند که نماز را سر وقت خواندی یا نه. امر به معروف و نهی از منکرش را به صورت غیرمستقیم می‌گفت. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص7 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

به نماز اول وقت خیلی اهتمام داشت. سفری به اراك رفته بودیم. ایشان یك جلسه فوری داشت و دوستان تاکید داشتند زود برسند. پنج دقیقه مانده به اذان به مسجدی رسیدیم. گفت این بغل نگهدار. گفتم آقای دكتر جلسه دیر نشود. گفت: تا ساعت سه و چهار بعد از ظهر، خبری از فوریت در جلسه نیست. نگه داشتم وضو گرفت و نمازش را خواند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص58 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

بچه های دیگه شاید فقط تو همین دانشکده نماز خوندن ایشون رو دیده باشند. ولی من در کوهستان هم دیدم. تا اذان شد، سریع قبله را پیدا کرد و ایستاد به نماز. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص59 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

بدون این كه كلمه‌ای تذكر بدهد. سر اذان كه میشد، آستینها را بالا میزد. هر كس پیشش بود فرقی نداشت، تا صدای تكبیر میآمد، آستینهایش بالا میرفت. یك عذرخواهی كوچك میكرد و میرفت نمازش را میخواند. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص61 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

نماز را اوّل وقت می‌خواند. می‌گفت از همه‌ی کارهایمان که ماندیم حداقل این کار را درست انجام دهیم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص62 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

هیچ وقت دغدغه‌ نماز اول وقت دکتر شهریاری یادم نمی‌رود. با یک جفت دمپایی در قسمت جلوی دستشویی قدم می‌زد که اذان بگویند و ایشان برود وضو بگیرد و نماز بخواند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص63 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

ساعت دوازده که کلاس تمام می شد .می گفتم ،آقا مجید بیا برویم ناهار.به نوعی می پیچاند که حالا تو برو من هم می آیم. من می دانستم که می خواهد به نماز اول اول وقت برسد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص126 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

سه‌شنبه‌ها می رفتیم فوتبال. دکتر شهریاری هم میآمد. یک روز هندوانه‌ای گرفته بود که بعد از فوتبال بخوریم. دم اذان، هوا تاریک شد و فوتبال را تمام کردیم. همگی تشنه دویدیم سر هندوانه و شروع کردیم به خوردن! دکتر شهریاری با همان لباس ورزشی ایستاد همان‌جا در چمن نمازش را خواند و بعد آمد سراغ هندوانه ... شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص64 موضوع : عبادی ، نماز اول وقت

وقتی برای نماز به نمازخانه میرفتیم، همه به دكتر میگفتند امام جماعت بایستید. میگفت امام جماعت اول از همه میآید؛ بپرسید چه كسی اول آمده، او باید امام جماعت بشود.(محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص2 موضوع : عبادی ، نماز جماعت

دوست‌ هم‌خوابگاهی ایشان، می‌گفت: وقتی 18 سالش بود نماز شبش ترک نمی‌شد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص65 موضوع : عبادی ، نماز شب

یکی از شب های ماه مبارک رمضان بود. نمی‌دانم به چه مناسبتی بنا شده بود با هم به مسجد قندی حسن آباد - که در آن زمان مجالس سحرگاهی مرحوم آقا سید علی آقا نجفی هر شب در آنجا برگزار می شد - برویم. حدود ساعت یک یا دو شب یود که با هم عازم شدیم. در راه صحبت انتخابات مجلس شد. (ظاهرا دور سوم مجلس شورای اسلامی بود.) ایشان فرمودند: به نظر من بهتر است به کسانی رای دهیم که تابع نظر امام (ره) هستند و در مقابل حرف امام از خود نظری ندارند. تاکید ایشان این بود که در مقابل نظر رهبر انقلاب خوب نیست کسی "انا رجل" بگوید و تکیه بر عقل و علم خود کند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص103 موضوع : سیاسی ، امام خامنه ای

یکی از شب های ماه مبارک رمضان بود. نمی‌دانم به چه مناسبتی بنا شده بود با هم به مسجد قندی حسن آباد - که در آن زمان مجالس سحرگاهی مرحوم آقا سید علی آقا نجفی هر شب در آنجا برگزار می شد - برویم. حدود ساعت یک یا دو شب یود که با هم عازم شدیم. در راه صحبت انتخابات مجلس شد. (ظاهرا دور سوم مجلس شورای اسلامی بود.) ایشان فرمودند: به نظر من بهتر است به کسانی رای دهیم که تابع نظر امام (ره) هستند و در مقابل حرف امام از خود نظری ندارند. تاکید ایشان این بود که در مقابل نظر رهبر انقلاب خوب نیست کسی "انا رجل" بگوید و تکیه بر عقل و علم خود کند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص103 موضوع : سیاسی ، امام خمینی

یکی از شب های ماه مبارک رمضان بود. نمی‌دانم به چه مناسبتی بنا شده بود با هم به مسجد قندی حسن آباد - که در آن زمان مجالس سحرگاهی مرحوم آقا سید علی آقا نجفی هر شب در آنجا برگزار می شد - برویم. حدود ساعت یک یا دو شب یود که با هم عازم شدیم. در راه صحبت انتخابات مجلس شد. (ظاهرا دور سوم مجلس شورای اسلامی بود.) ایشان فرمودند: به نظر من بهتر است به کسانی رای دهیم که تابع نظر امام (ره) هستند و در مقابل حرف امام از خود نظری ندارند. تاکید ایشان این بود که در مقابل نظر رهبر انقلاب خوب نیست کسی "انا رجل" بگوید و تکیه بر عقل و علم خود کند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص103 موضوع : سیاسی ، انتخابات

همیشه به دانشجوها میگفت بچه‌ها ازدواج كنید. وقتی خانم مناسبی را میدید، میگفت: این خانم خیلی مناسب است. با خانواده و باایمان است. دو تا از بچه‌ها كه بعد از شهادت دكتر ازدواج كردند، واسطه ازدواج‌شان دكتر بود. به خودم میگفت ریش‌هایت دارد سفید میشود، بهتر است بروی و ازدواج بكنی. من میگفتم كه دكتر سخت است. میگفت: نه. ببین من چطور ازدواج كردم و الآن چه زندگی خوبی دارم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص21 موضوع : خانواده ، ازدواج

سالن مجلس عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی كه من سر كلاس درسم این را برای بچه‌ها تعریف میكنم، میبینم كه بچه‌های الآن اصلأ در مخیله‌شان نمیگنجد. وقتی كه ما ازدواج كردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دكتر گفت میخواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه. خوابگاه خوب است. تأسیساتش هم مجانی است. من با لباس عروس از پله‌های خوابگاه بالا رفتم. یك سوئیت كوچك متأهلی داشتیم. آقای دكتر صالحی - وزیر امور خارجه- كه تا پارسال رئیس سازمان انرژی اتمی بود، استاد ما بودند. ایشان با خانمشان،‌ آقای دكتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یك سفره كوچولو انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه كوچك خوابگاهی پذیرایی كردیم. بعد هم دوتایی نشستیم و راجع به مسائل هسته‌ای صحبت كردیم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص80 موضوع : خانواده ، ازدواج

سال دوّم کارشناسی ارشد بودم. وسط‌ پروژه پایان‌نامه. ماجرای ازدواجم پیش آمد. مانده بودم چه کنم. بروم به استادم بگویم من می‌خواهم ازدواج کنم و پروژه بخوابد؟! می‌گفتم اگر یک دفعه به دکتر بگویم شاید دکتر مخالفت کند و بگوید تو اصلاً برای چه می‌خواهی الآن ازدواج کنی، شرایط تو الآن درست نیست، الآن وسط پروژه‌ات است، پروژه‌ات را می‌خواهی انجام ندهی چه بکنی و... خلاصه یک روز دکتر را دیدم. گفتم دکتر یک کاری با شما دارم، گفت: زود بگو می‌خواهم بروم. گفتم: امر خیر است. گفت: چی؟ وقتی ماجرا را فهمیدگفت: بیا برویم داخل اتاق. کار و عجله و این‌ها را کنار ‌گذاشت.گفتم: من می‌خواهم ببینم که آیا درست است من پا پیش بگذارم اصلاً شرایط من می‌خورد، نمی‌خورد؟ دکتر از دری وارد شد که من تعجّب کردم. خیلی خوشحال شد، هیچ حرفی راجع به پروژه نزد. شروع کرد برای من از زندگی گفتن. گفت که بله خوب کاری می‌کنی، چون آن موقع که ما خودمان هم ازدواج کردیم هیچ چیز نداشتیم. از خانه‌شان گفت، از چیزهایی که داشتند گفت، گفت سقف خانه‌ی ما موقعی که من ازدواج کردم، ترک داشت و از آن آب می‌چکید. من می‌رفتم دانشگاه و می‌آمدم، می‌دیدم یک گوشه‌ی خانه آب جمع شده است. آن روز کلی با همدیگر صحبت کردیم. فکر می‌کنم یک ماه نشد ما عقد کردیم. بعد از این ماجرا هر وقت می‌خواست برای دیگران مثال بزند من را مثال می زد. می‌گفت: این را نگاه کنید یک روز با من صحبت کرد فردایش رفت دست خانمش را گرفت برد. حالا من هم، همان حرف‌هایی را که دکتر آن روز زد با هر کس صحبت می‌کنم تعریف می‌کنم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص25 موضوع : خانواده ، ازدواج

به زندگی شخصی دانشجوهایش به شدت اهمیت می داد. دوستی داشتم که موقع ازدواج،به مشکل مالی برخورد. استاد کمکش کرد تا زندگی‌اش را شروع کند. گفته بود هر وقت داشتی،برگردان. آن بنده خدا هم ماهیانه مبلغی را برمی‌گرداند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص15 موضوع : خانواده ، ازدواج

با بچه‌ها بسیار دوست بودند. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان حتما وقتی را به آنها اختصاص می‌دادند. بچه‌ها به این وقت شبانه عادت کرده‌بودند. وقتی ساعت مقرر می‌رسید، دخترم بهانه‌ حضورش را می‌گرفت. با پسرم محسن بازی‌های مردانه‌ای می‌کرد، بدون این که ملاحظه‌ی بچگی یا توان جسمی او را داشته‌باشد، به جد کشتی می‌گرفت و این مایه‌ غرور محسن بود. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص91 موضوع : خانواده ، تربیت فرزند

اگر به خانه ی ایشان بروید باور نمی‌کنید که خانه یک استاد تمام است. شبی که دکتر در منزلشان مراسم سوگواری حضرت زهرا (س)گرفته بودند، خانم من هم رفته بود. وقتی برگشته بود برای همه فامیل و دوستان تعریف می‌کرد که خیلی ساده بود. می‌گفت من فکر کردم می‌روم در یک خانه‌ شبیه کاخ. تصور ایشان از یک استاد دانشگاه این بود. مثل این قبلا ندیده بودند. می‌گفت تلویزیون‌شان معمولی، مبل‌هایش ساده، فرش‌شان معمولی. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص94 موضوع : خانواده ، تربیت فرزند

خیلی وقت‌ها که بر اثر فشار فعالیت‌ها شب دیر به منزل می‌آمد، به شوخی می‌گفتم: «راه گم کردی! چه عجب ازاین طرفها!» ایشان متواضعانه می‌گفت: شرمنده‌ام. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص89 موضوع : خانواده ، زندگی مشترک

در تمام طول زندگی حتی در آخرین شب و شب پیش از شهادت ایشان، تا هر وقت که طول می‌کشید برای شام منتظر دکتر می‌ماندم. شبی در خوابگاه آبگوشت درست کرده ‌بودم، طبق عادت ساعت 10 شب آقای دکتر آمدند. گفتم: نان نداریم اگر میشود از سرایداری نان بگیرید. گفت: عزیز! حاضرم تمام شهر را این وقت شب برای نان بگردم، ولی مرا در خانه کسی نفرست. آن شب آبگوشت را بدون نان خوردیم. به‌رغم مضیقه‌ مالی مطلقا نه من و نه ایشان به خودمان اجازه نمی‌دادیم حتی از نزدیکان کمک بگیریم. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص92 موضوع : خانواده ، زندگی مشترک

در آن سوئیت یك صندلی نداشتیم كه پشت میز كامپیوتر بنشینیم. کامپیوتر را روی یک میز از میزهای كوچكی که قدیم‌ها زیر چرخ خیاطی میگذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دكتر عباسی یك بار قرار بود به خانه ما بیاید. دكتر به او گفته بود اگر میایی یك صندلی هم برای خودت بیاور. من فقط یك دانه صندلی دارم. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص81 موضوع : خانواده ، زندگی مشترک

اوایل زندگی مخارج ما از طریق پولی که از راه تدریس یا حق تالیف کتاب دکتر و نیز حقوق من که با مدرک لیسانس در دانشگاه امیرکبیر با ماهی 13500 تومان مشغول کار بودم تامین می‌شد. در تمام این سالها خودم را در اوج عزت میدیدم. نمیدانم كه این را چه جوری با كلمات بیان بكنم. احساس میكردم. خواهرم، برادرم، اقوام و هر كس كه به خانه من میآید، خیلی مفتخر شده كه به خانه من آمده است. این احساسها این قدر غنی بودند. این قدر این مرد مرا در زندگی غنی كرده بود. عشقش، محبتش، یگانگیش، خلوصش، نمازهایش، چیزهایی كه برای من ارزش بود. این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص82 موضوع : خانواده ، زندگی مشترک

رعایت اهل منزل را زیاد می‌کرد. خیلی مقید بود که در مناسبت‌ها حتما هدیه‌ای برای اعضای خانواده بگیرد؛ حتی اگر یک شاخه گل بود. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص90 موضوع : خانواده ، همسرداری

خیلی وقت‌ها که بر اثر فشار فعالیت‌ها شب دیر به منزل می‌آمد، به شوخی می‌گفتم: «راه گم کردی! چه عجب ازاین طرفها!» ایشان متواضعانه می‌گفت: شرمنده‌ام. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص89 موضوع : خانواده ، همسرداری

به پیشنهاد خود ایشان شبها ماشین شخصی شان (پراید)را می آوردند خودشان سبد کالا،نذورات وهدایا را پشت ماشین گذاشته وبر در خانه فقرا می برند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص125 موضوع : اقتصادی ، انفاق

بعضیوقت‌ها از ما سوال میكرد كه اگر یك خانواده مستحق میشناسید، معرفی كنید. یك تیمی هست به خانواده‌های فقیر و مستمند كمك میكند، اگر كسی را میشناسید معرفی كنید. ما نمیدانستیم شخص خود ایشان مسئولیت این كار را برعهده دارد. بعد از شهادت ایشان متوجه شدیم. (حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص30 موضوع : اقتصادی ، انفاق

ماه مبارك رمضان سال قبل بود كه قرار بود برای ایتام ارزاق بگیریم. حدود 50 خانوار بودند كه قرار بود برایشان در ماه مبارك رمضان ارزاق تهیه بشود از قبیل برنج،‌ گوشت و روغن. برای هر خانواده‌ای یك سهمیه‌ای بود. معمولا در برنامه‌های آن صندوق خیریه رسم هست كه یكA5برگه ی چاپ میكنند و افراد خیر را نام میبرند كه مثلا این 5 نفر در این کمک دخیل بودند. این كاغذ را میدادند به خانواده‌ها تا برای اموات اینها فاتحه‌ای بخوانند. دکتر چکی را برای کمک به این خانواده‌ها داد و تاکید کرد فلانی این را پرداخت کن، اما اسم نبر. بعد از بیست روز دوستان یك رسید و یك پاكتA5 و یك تقدیرنامه دادند و ما آوردیم برای دكتر. دكتر خیلی ناراحت شد. گفت: این چه كاری است كه كردی؟ مگر من گفتم: برو رسید بیاور؟ گفتم: كه من كار بدی نكردم، من وظیفه‌ام را انجام دادم. گفت: آره، ولی من نمیخواستم شما این را عنوان بكنید. (محمد شاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص27 موضوع : اقتصادی ، انفاق

دکتر صالحی جایی نقل کرده بود که میگفتم: به زور به ایشان حقوق بدهید. اگر نگویید، خودش نمی‌گوید به من حقوق بدهید. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص77 موضوع : اقتصادی ، حقوق

ده ساعت که کار می‌کرد، می‌گفت: به من هفت ساعت بدهید، من فکر می‌کنم وسطش فلان کار را هم کردم. روحیه‌اش این‌طور بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص77 موضوع : اقتصادی ، حقوق

دانشجوهایی که با استاد پروژه داشتند،می‌گفتند:امکان نداشت دکتر سر ماه فراموش کند حق‌الزحمه ما را بدهد. خودش می‌آمد می‌گفت: بیاییداین حقوق این ماهتان. حواسش بود که اگر یکی از بچه‌ها متاهل است و درآمدی ندارد استاد باید به او کمک کند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص17 موضوع : اقتصادی ، حقوق سنگ بنای علمی رشته کاربرد پرتوها را خودشان گذاشتند. دانه دانه رشته‌ها را از دانشگاههای خارج در آوردند- این را خانمشان تعریف میكرد- لیست دروس ترمیك دانشگاه را در میآوردند. مثلأ در یک کشور در این رشته پنج درس طراحی شده. در فلان كشور هم شش تا درس. در كشور دیگری این آزمایشگاه هست. اینها را كلاسه بندی كردند و یك پایه علمی برای این رشته ساختند. قبلا هیچ وقت چنین مبنای علمی نبوده است. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص51 موضوع : اقتصادی ، خودکفایی

به زندگی شخصی دانشجوهایش به شدت اهمیت می داد. دوستی داشتم که موقع ازدواج،به مشکل مالی برخورد. استاد کمکش کرد تا زندگی‌اش را شروع کند. گفته بود هر وقت داشتی،برگردان. آن بنده خدا هم ماهیانه مبلغی را برمی‌گرداند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص15 موضوع : اقتصادی ، قرض الحسنه

دکتر صالحی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی بیش از حد به ایشان اعتماد داشت. من برگه‌ای را با دست‌خط دکتر صالحی دست دکتر شهریاری دیدم که به معاونت مالی سازمان انرژی اتمی دستوری داده بود. کلماتش را یادم رفته، امّا مفهومش این بود که ایشان در هر حدی از منابع مالی احتیاج دارند به ایشان بدهید. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص31 موضوع : اقتصادی ، پول

آن‌موقع شرکت سر و سامان نداشت.دکتر به امکاناتی راضی می‌شد که باورتان نمی‌شود. بعضی از مدیرها را اگر شما ببرید جایی که دکتر شهریاری کار می‌کرد، حتی راضی نمی‌شوند ده دقیقه آن‌جا بنشینند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص8 موضوع : اقتصادی ، کار دانشجوهایی که با استاد پروژه داشتند،می‌گفتند:امکان نداشت دکتر سر ماه فراموش کند حق‌الزحمه ما را بدهد. خودش می‌آمد می‌گفت: بیاییداین حقوق این ماهتان. حواسش بود که اگر یکی از بچه‌ها متاهل است و درآمدی ندارد استاد باید به او کمک کند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص17 موضوع : اقتصادی ، کار

بنده خدا خواب نداشت. آخر شب‌ها خیلی چشم‌هایشان درد می‌گرفت. مدام عینکش را در می‌آورد و چشمش را می‌مالید. چون از صبح مدام مشغول کتاب و مانیتور بود تا آخر شب. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص73 موضوع : اقتصادی ، کار

پنج شنبه، جمعه و روزهای تعطیل هم ایشان می‌آمدند تا شب کار می‌کردند. همیشه هم دکتر می‌دوید یعنی این‌طور نبود که بنشیند با یکی صحبت کند و بگوید و بخندند. همیشه سرش در کار خودش بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص74 موضوع : اقتصادی ، کار

ده ساعت که کار می‌کرد، می‌گفت: به من هفت ساعت بدهید، من فکر می‌کنم وسطش فلان کار را هم کردم. روحیه‌اش این‌طور بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص77 موضوع : اقتصادی ، کار

هیچ وقت هم شما احساس نمیكردی كه برفرض ایشان استاد است و ما كارمندهای اینجا هستیم و باید در اختیار ایشان باشیم. بیشتر مواقع خودش از آن بالا میآمد پایین. اتاقش بالا بود و ما پایین هستیم، بیشتر مواقع میآمد پایین وكارهایی كه باید انجام میداد، پاكت، نامه یا جایی باید میفرستاد، خودش میآورد پایین. یك بار نشد زنگ بزند و بگوید كه بیا من با شما كار دارم.(حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص115 موضوع : اقتصادی ، کار

می‌گفت: دوست دارم همکارهای من افرادی باشند که نماز را سر وقت می‌خوانند. امّا فردی نبودند که بگویند که نماز را سر وقت خواندی یا نه. امر به معروف و نهی از منکرش را به صورت غیرمستقیم می‌گفت. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص7 موضوع : اقتصادی ، کار

همیشه نگران شغل و آینده دانشجو بود. اگر می‌دید دانشجویان سال قبل فارغ التحصیل شده و هنوز شغل ندارد، شغلی برایشان پیدا می کرد یا در پروژه‌های خودش،از آنها استفاده می‌کرد. وظیفه‌اش نبود اما این نگرانی همیشه در ذهنش بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص16 موضوع : اقتصادی ، کار

آن موقع که دکتر شهریاری مدیر تحصیلات تکمیلی بود، در شرایطی قرار گرفته بودیم که نیاز داشتیم حتماً کار کنیم. دکتر شهریاری آن موقع استاد درس رآکتور یک بود. رفتیم به ایشان گفتیم دکتر ما شرایط خوبی از لحاظ مالی نداریم. اگر می‌شود یک طوری برای ما لیست کلاس‌ها را بنویسید که ما بتوانیم کار هم بکنیم. چند روزی درگیر این ماجرا بود. من در دوره‌ کارشناسی هم ندیده بودم یک چنین چیزی را که یک مدیر گروه یا حتّی یک استاد معمولی بیاید و برای دانشجو وقت بگذارد و این‌طور بدود برای این‌که ساعت کلاس را طوری تنطیم کند که دانشجو بتواند کار هم بکند شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص26 موضوع : اقتصادی ، کار

خیلی وقت‌ها که بر اثر فشار فعالیت‌ها شب دیر به منزل می‌آمد، به شوخی می‌گفتم: «راه گم کردی! چه عجب ازاین طرفها!» ایشان متواضعانه می‌گفت: شرمنده‌ام. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص89 موضوع : اقتصادی ، کار

یک دستخط را اخیرا لای یكی از كتابهای دكتر پیدا كردم. یك كتاب هسته‌ای هزار صفحه‌ای است. نمیدانم در چه حالی بوده‌اند. حتی نمیدانم این تاریخ‌های دسامبر و ژوئن که کنار آن نوشته شده‌اند چی هست. ایشان عادت به ثبت تاریخ میلادی نداشت. نمیدانم این تاریخ‌ها با این اشعاری كه روبرویش هست، متناسب است یا این كه برگه‌ای بوده كه قبلأ‌ این تاریخ‌ها رویش بوده است. دكتر در كنار آن مقامات علمی، این طوری گهگداری با خودش خلوت میكرد. نوشته است: «امكان سفر حج پنجاه در صد است اما حج دیگری اینجاست. امیدوارم در ورك‌شاپ، فرج صاحبمان را از خدا بخواهید. تهران امن است با وجود قدمهای شما روی آن.» وركشاپ‌های ما همش هسته‌ای بوده است. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص113 موضوع : اعتقادی ، امام زمان (ع)

حساس بود در ولادت همه ائمه شیرینی پخش کنند. اگر نمی‌کردند ناراحت می شد. می‌‌گفت: مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی (ع)از دو روز قبل شیرینی می‌گذارید. برای ولادت امام هادی(ع) و سایر امام ها هم باید بگذارید. اگر نگرفته بودند، خودش شیرینی می گرفت و در دانشکده پخش می کرد شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص9 موضوع : اعتقادی ، امام علی (ع)

نسبت به امام‌ها خیلی تعصب داشت. در تزئینات اینجا کمک می‌کرد. حتی وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشكی میپوشید‌. میگفتیم دكتر امروز دیگر چه اتفاقی افتاده، میگفت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی است. ما میفهمیدیم كه امروز وفات است. تقویم مذهبی ما شده بود دكتر شهریاری.(حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص13 موضوع : اعتقادی ، تقید به مسا‌‌ئل شرعی

عقیده قلبیاش این بود كه تا اذن خدا نباشد، برگی از درخت نمیافتد. ما و دیگر دوستان وقتی جایی، مخصوصا بیرون از تهران میرفتیم خیلی مراقب امنیت دکتر بودیم. تأكید داشت كه اینقدر سخت نگیرید. می‌گفت ما همه وسیله‌ایم و كاری نمیتوانیم بكنیم. اگر مقدر الهی باشد، مطمئن باشید هیچكسی نمیتواند جلواش را بگیرد. )محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص3 موضوع : اعتقادی ، توکل

اگر به خانه ی ایشان بروید باور نمی‌کنید که خانه یک استاد تمام است. شبی که دکتر در منزلشان مراسم سوگواری حضرت زهرا (س)گرفته بودند، خانم من هم رفته بود. وقتی برگشته بود برای همه فامیل و دوستان تعریف می‌کرد که خیلی ساده بود. می‌گفت من فکر کردم می‌روم در یک خانه‌ شبیه کاخ. تصور ایشان از یک استاد دانشگاه این بود. مثل این قبلا ندیده بودند. می‌گفت تلویزیون‌شان معمولی، مبل‌هایش ساده، فرش‌شان معمولی. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص93 موضوع : اعتقادی ، حضرت زهرا (س)

او هیچ وقت در مجالس حضرت زهرا به دیوار تکیه نمی زد وبه محض اینکه اسم حضرت زهرا(س)می آمد می زد زیر گریه. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص123 موضوع : اعتقادی ، حضرت زهرا (س)

روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بود. سر كلاس که آمد چند كتاب عربی و فارسی با خودشان آورده بود. هیچ وقت دیر نمیآمد و زود هم نمیرفت. عین دو ساعت را میماند و معمولأ هم نود و نه در صد زمانش به درس میگذشت. آن روز اما حدود نیم ساعت درباره حضرت زهرا(س)صحبت کرد، نمیدانم در ذهنش چی گذشت كه یكهو شروع به گریه كرد. با صدای بلند. یك لحظه جا خوردم. اصلأ انتظار نداشتم. هیچ كس انتظار نداشت. همه خشكشان زده بود. با صدای بلند گریه میكرد. خیلی برایش سنگین بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص11 موضوع : اعتقادی ، حضرت زهرا (س)

ایام محرم خیلی فعال بود، میگفت یاد محرم را زمین نگذاریم. كاری كرد كه ما تبلیغاتمان را گسترده كنیم. میگفت برویم كتیبه بخریم، بنر چاپ كنیم برای ایام محرم. تابلوهایی كه روی در و دیوار خورده است، کار دکتر است. دانشجوهامی‌گفتند كه اینها جایش اینجا نیست، جایش جای دیگر است. مثلا وقتی آمدیم همین تابلو فاطمه زهرا (س) را كه در همه اتاق‌ها هست و روی در اتاق آقای دكتر هم هست، بزنیم، مورد شكایت بعضی از دانشجوها قرار گرفت. میگفت بعضیها میگویند اینجا جایش نیست، اما اتفاقا جایش همین‌جا است. باید این دانشگاه را بااهل بیت ضمانت كنیم. كه این به در و دیوار اینجا بخورد كه دانشجویان بدانند كه بهای اصلی آنها ائمه و این راه است. (حاج غلام؛ خدماتی) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص14 موضوع : اعتقادی ، حضرت زهرا (س)

عقیده قلبیاش این بود كه تا اذن خدا نباشد، برگی از درخت نمیافتد. ما و دیگر دوستان وقتی جایی، مخصوصا بیرون از تهران میرفتیم خیلی مراقب امنیت دکتر بودیم. تأكید داشت كه اینقدر سخت نگیرید. می‌گفت ما همه وسیله‌ایم و كاری نمیتوانیم بكنیم. اگر مقدر الهی باشد، مطمئن باشید هیچكسی نمیتواند جلواش را بگیرد. )محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص3 موضوع : اعتقادی ، خدا

وقتی برای نماز به نمازخانه میرفتیم، همه به دكتر میگفتند امام جماعت بایستید. میگفت امام جماعت اول از همه میآید؛ بپرسید چه كسی اول آمده، او باید امام جماعت بشود.(محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص2 موضوع : اخلاقی ، اخلاص

آن‌موقع شرکت سر و سامان نداشت.دکتر به امکاناتی راضی می‌شد که باورتان نمی‌شود. بعضی از مدیرها را اگر شما ببرید جایی که دکتر شهریاری کار می‌کرد، حتی راضی نمی‌شوند ده دقیقه آن‌جا بنشینند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص8 موضوع : اخلاقی ، اخلاص

ماه مبارك رمضان سال قبل بود كه قرار بود برای ایتام ارزاق بگیریم. حدود 50 خانوار بودند كه قرار بود برایشان در ماه مبارك رمضان ارزاق تهیه بشود از قبیل برنج،‌ گوشت و روغن. برای هر خانواده‌ای یك سهمیه‌ای بود. معمولا در برنامه‌های آن صندوق خیریه رسم هست كه یكA5برگه ی چاپ میكنند و افراد خیر را نام میبرند كه مثلا این 5 نفر در این کمک دخیل بودند. این كاغذ را میدادند به خانواده‌ها تا برای اموات اینها فاتحه‌ای بخوانند. دکتر چکی را برای کمک به این خانواده‌ها داد و تاکید کرد فلانی این را پرداخت کن، اما اسم نبر. بعد از بیست روز دوستان یك رسید و یك پاكتA5 و یك تقدیرنامه دادند و ما آوردیم برای دكتر. دكتر خیلی ناراحت شد. گفت: این چه كاری است كه كردی؟ مگر من گفتم: برو رسید بیاور؟ گفتم: كه من كار بدی نكردم، من وظیفه‌ام را انجام دادم. گفت: آره، ولی من نمیخواستم شما این را عنوان بكنید. (محمد شاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص27 موضوع : اخلاقی ، اخلاص

یکی از مسولین نظام میگفت رهبر انقلاب از من پرسیدند: ایشان چه جور آدمی بود؟ گفتم: اگر به ایشان در علم هسته‌ای کشور نمره صد بدهیم، به بهترین نفر بعد از ایشان به زحمت می‌توانیم پنجاه بدهیم. دیگران هم هستند اما نمره صد لزوما برای دانش نیست. بحث تربیت دانشجو هم هست. بعضی اساتید هسته‌ ای در انگلیس و آمریکا درس خوانده‌اند. خیلی هم باسوادند، خیلی هم باهوشند، ولی دانشجو زیاد تربیت نمی‌کنند. به دلایل مختلف: حوصله ندارند، دانشجو طرف‌شان نمی‌رود و... هر استادی را که من در عرصه هسته‌ای دیده‌ام، در تعریفی که آن مسئول نظام از دکتر شهریاری کرده بود میگنجد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص52 موضوع : اخلاقی ، اخلاص

دکتر شهریاری یک پیک موتوری داشتند وقتی شهید شد پیک موتوری ایشان چنان هوار می‌زد و گریه می‌کرد که ساختمان می‌لرزید. بنده‌ خدا سنش هم خیلی زیاد بود. شاید پنجاه، شصت سالش بود. یک نفر رفت به او گفت که بابا تو چرا این‌طور گریه می‌کنی آخر؟ مگر چه شده است؟ گفت شما پیک دکتر بودی حالا چرا این‌طور داد می‌زنی؟ پسرش نبودی که این‌قدر داری داد می‌زنی. گفت نه، دکتر شهریاری من هر وقت می‌رفتم از ایشان نامه بگیرم جلوی پای من بلند می‌شد. فردی که مثلاً هفته‌ای یک بار شاید در حد ده دقیقه ایشان را می‌دیده این‌قدر از ایشان انرژی مثبت گرفته بود که بعد از شهادت ایشان این‌قدر منقلب شده بود و آن‌ طور داد می‌زد و از ته دل گریه می‌کرد. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص99 موضوع : اخلاقی ، ادب

ایشان خیلی دانشجو داشت، من یک بار آمار گرفتم. حساب کردم که مگر ایشان چند سال بود که تدریس می‌کرد؟ اصلا سنش چند سال بود؟ دکتر شهریاری اصلا سن آنچنانی نداشت. با این حال فقط 30 تا رساله کارشناسی ارشد داشت. 30 تا رساله خیلی زیاد است. یعنی 30 تا کارشناس ارشد هسته‌ای شما پخش کنی تو صنعت هسته‌ای کشور. خیلی حرف است... شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص54 موضوع : اخلاقی ، تلاش

ما ابتدا با ایشان ارتباط نداشتیم. صرفا به چشم یک استاد به ایشان نگاه می‌کردیم. یک روز یکی از دوستان برگشت گفت: این‌جا یک استادی هست که شبها تا ساعت دو بیدار است. گفتم کی؟ اصلاً تا دوی شب برای چه بیدار است؟ گفت: یک دکتر شهریاری نامی است. می‌نشیند مطالعه می‌کند، این سایت آن سایت، ژورنال های مختلف، این کتاب و آن کتاب را مطالعه می‌کند. چند وقتی گذشت دیدیم واقعا همین چیزی که می‌گویند انگار درست است. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص56 موضوع : اخلاقی ، تلاش

بنده خدا خواب نداشت. آخر شب‌ها خیلی چشم‌هایشان درد می‌گرفت. مدام عینکش را در می‌آورد و چشمش را می‌مالید. چون از صبح مدام مشغول کتاب و مانیتور بود تا آخر شب. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص73 موضوع : اخلاقی ، تلاش

پنج شنبه، جمعه و روزهای تعطیل هم ایشان می‌آمدند تا شب کار می‌کردند. همیشه هم دکتر می‌دوید یعنی این‌طور نبود که بنشیند با یکی صحبت کند و بگوید و بخندند. همیشه سرش در کار خودش بود. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص74 موضوع : اخلاقی ، تلاش

آن‌موقع شرکت سر و سامان نداشت.دکتر به امکاناتی راضی می‌شد که باورتان نمی‌شود. بعضی از مدیرها را اگر شما ببرید جایی که دکتر شهریاری کار می‌کرد، حتی راضی نمی‌شوند ده دقیقه آن‌جا بنشینند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص8 موضوع : اخلاقی ، تلاش

یکسری از اساتید کمتر در دانشکده حضور دارند. دانشجوهای آن‌ها را هم کمتر میبینید. امّا اساتیدی که بیشتر حضور دارند، دانشجوهای‌شان دائماً با آن‌ها هستند. گروه کاربرد پرتوها همین‌طور است. پنج شنبه، جمعه، ساعت ده شب، ساعت یازده شب، ماه رمضان، شب قدر هر زمان ما از جلوی محل کار آنها رد میشدیم، می‌دیدیم که مانده‌اند و دارند پروژه‌هایشان را انجام می‌دهند. این به خاطر پشت کار خود دکتر بود. دانشجو‌ها که ایشان را می‌دیدند علاقه‌مند می‌شدند به روشی که ایشان برای کسب علم داشتند و همین الگو را برمی‌داشتند. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص47 موضوع : اخلاقی ، تلاش

آن موقع که دکتر شهریاری مدیر تحصیلات تکمیلی بود، در شرایطی قرار گرفته بودیم که نیاز داشتیم حتماً کار کنیم. دکتر شهریاری آن موقع استاد درس رآکتور یک بود. رفتیم به ایشان گفتیم دکتر ما شرایط خوبی از لحاظ مالی نداریم. اگر می‌شود یک طوری برای ما لیست کلاس‌ها را بنویسید که ما بتوانیم کار هم بکنیم. چند روزی درگیر این ماجرا بود. من در دوره‌ کارشناسی هم ندیده بودم یک چنین چیزی را که یک مدیر گروه یا حتّی یک استاد معمولی بیاید و برای دانشجو وقت بگذارد و این‌طور بدود برای این‌که ساعت کلاس را طوری تنطیم کند که دانشجو بتواند کار هم بکند شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص26 موضوع : اخلاقی ، تلاش

پانویس