شهید محمودرضا اصغرنیا

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید محمودرضا اصغرنیا تاریخ تولد : 1339/11/26 تاریخ شهادت : 1360/01/19


زندگینامه

شهید محمودرضا اصغرنیا در سال 1339 در تهران به دنيا آمد. از همان ابتداي جوانی ستیز اخلاقی خود را با اجتماع فاسد ستم شاهی نشان داد. وی در دوران دبستان و دبیرستان هر چه بیشتر درون خود را با مفاهیم اسلام ناب محمدی عجین نمود. در راه تکامل خود با اخلاقی اسلامی با بزرگان دین به ویژه روحانیون و بالاخص با حضرت آیت الله امامی کاشانی امام جماعت مسجد قدس ارتباطی تنگاتنگ پیدا کرد و هر کاری را با اجازه مستقیم ایشان انجام می داد و در تمام سخنراني هاي ایشان حاضر بود . در زمان انقلاب وی از فعالان مسجد قدس محسوب می شد، به طوري که در تظاهراتی بدست مزدوران شاه سفاک مجروح گردید. پس از انقلاب نیز به فرمان امام خمینی در مورد قائله کردستان ندای امام را لبیک گفته و در کسوت لباس سربازی عازم کردستان گردید. اخلاق اسلامی و پایبندی وی به اصول اسلام ناب محمدی در زمان سربازی و در پادگان زبانزد خاص و عام بود . محمدرضا اصغرنیا در تاریخ، 1360/01/20 در منطقه اورامانات مریوان بر اثر گلوله ضد انقلاب جان به جان آفرین تسلیم نمود . روحش شاد و یادش گرامی باد خصوصیات اخلاقی و رفتاری : شهيد شهید محمودرضا اصغرنيا همواره با تأنی و تفکر سخن می گفت و با همه به ویژه نزدیکانش مهربان بود. در کارهای خانه مادرش، و در کارهای بیرون از خانه پدرش را ياري می داد. عامل بر امر به معروف و نهی از منکر بود و از تمام جوانب منکرات زمان ستمشاهی با همه وجود دوری می جست. اول وقت در مسجد حاضر بود و ضمن ادای به موقع نماز همیشه با مسجدي ها حشر و نشر داشت. از کمک به درماندگان دریغ نمی کرد. قرائت قرآن جزو امور جاری و روزمره وی بود. همکاری با روحانیون را وظیفه می دانست و آنان را اولی الامر خطاب می کرد. شهادت را فیضی عظیم دانسته و به زندگی دنیایی بی علاقه بود. مهمترین منابع مطالعاتی وی کتاب های مذهبی و بالاخص کتاب های امام خمینی و استاد مطهری بود.


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه مادرم، پدرم، من محمودرضا فرزندتان و هدیه‌ای بودم از جانب خدای متعال به شما. از كوچكی با تمامی گناهانی كه می‌كردم در این فكر بودم كه من یك مسلمان هستم و بیهوده خلق نشده‌ام و علاوه بر خوردن و خوابیدن مسئولیتی جدا و سوای از اینها بر دوشم هست . با تمامی قلب و روح خودم می‌خواستم كه در راه خدای قادر قدم بردارم و مسئولیت خودم را كه الله بر دوشم گذاشته با كمال صداقت انجام دهم . مادرم، پدرم، من بیش از یك هدیه و امانتی از جانب خدا برای شما نبودم و حال كه شما موفق شده‌اید كه این امانت را به خالقم پس بدهید خدا را شكر كنید . مادرم، پدرم ،من از روی میل و اراده به سربازی آمدم تا بلكه به هدفم برسم . من عاشق خالقم هستم؛ من عاشق شهادتم؛ من یك مسلمانم و مشتاق دیدار شهاد ت .

 همواره از خدای خود می‌خواستم كه مرا به سرای شهادت برساند .

و حال شكر خدای را به جای می‌آورم كه شهادت را نصیبم كرد. مامان، بابا، مینا، مهناز، حمید، احمد، علی، منیژه هیچ‌كدام از شما حق ندارید برایم گریه كنید؛ این یك وصیت است و شما موظف به انجام این عمل هستید. مرا در بهشت زهرا در قطعه شهدا خاك كنید و اگر جا نبود در نزدیكی آنان و اگر جا نبود در نقطه‌ای دیگر از بهشت زهرا. مطمئن باشید كه زحمات شما به هدر نرفته است و هیچ ضرری نكرده‌اید . ضمناً چند دفتر یادداشت (6 عدد ) دارم كه متعلق به هیچ كس نیست و اگر آقای محمد امامی كاشانی اجازه دادند آنها را بسوزائید . این وصیت‌نامه نزد آقای اصغر خلیلی است از او نیز تشكر كنيد و بخواهید كه مرا حلال كند. من از همگی حلالیت می‌طلبم و از خداوند عفو. ضمناً مقداری روزه و نماز قضا دارم كه ان شاء الله برایم ادا كنيد . و اما با روسیاهی بگویم دارایی دنیایی من : یك كتابخانه كوچك است قرآن ، مفاتیح، كتاب، یك رادیو ضبط صوت كوچك، یك عدد رادیو ضبط، یك عدد ضبط صوت سیلور، مقداری لباس شخصی، مقداری پول كه نزد خودم هست و یك جفت كفش . همه این ها را به برادرم احمد می‌سپارم تا در راه خدا به صورت پول به مسجد سلیمانی به حاج‌آقا مهابری بدهد تا ایشان به مصارف ضروری برساند . و اما دارایی‌هایی كه باید با خودم ببرم. ایمان و اعتقاد و عشق به خدا، اسلام ، رسول اكرم(ص)، علی(ع) و فرزندانش است كه میزان آن را خداوند كریم می‌داند . اللهم ان كان دینما عظیما نعفوك اعظم من ذبنی الهی العفو . از خداوند بخشایشگر بخشاینده طلب مغفرت مي كنم و عمر و عافیت برای امام خمینی و پیروزی برای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران و ارتش را از او خواهانم .

 الله اكبر

الهی رضا برضاك و قضا بقضاك


منبع: سایت شهدای ارتش